آرمان خواهی

سه شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۱۶ ب.ظ

خاری در چشم بعضی ها

بعد از پیگیری های زیاد و زحمات برخی دوستان برای تدوین مرامنامه جریان عدالتخواه شیراز، به پیشنهاد دوستان قرار بر این شد که برای رونمایی از سایت عدالتخواهان و مرامنامه، همزمان با هم همایشی برگزار کنیم و کار سایت را به صورت رسمی شروع کرده و مرامنامه را هم با صدای بلندی به گوش همه فعالان و علاقه مندان به این گفتمان برسونیم.

ابتدائا قرار بر این شد که همایش را مثل دیگر جلساتمون توی سالن کنفرانس درمانگاه پوستچی برگزار کنیم؛ سخنران اصلی مراسم هم، مهندس کدیور، دبیر اسبق مجمع باشن؛ زعم ما بر این بود که مثل جلسات ضیافت عدالت که توی ماه رمضان برگزار می کردیم و به صورت گسترده برای تبلیغ برنامه پیامک می زدیم و در روال برگزاری برنامه به مشکلی هم بر نمی خوردیم، این بار هم بتوانیم همایش ساده و مهم خودمون را بگیریم و به کارمون ادامه بدیم.

با این پیشفرض بود که بعد از اینکه هماهنگی اولیه برای برگزاری جلسه در درمانگاه پوستچی با مدیر درمانگاه انجام شد، مثل روال سابق پیامک تبلیغ برنامه را برای اکثر شماره هایی که در سامانه پیامکی مجمع وجود دارد ارسال کردیم(که البته جزء این شماره ها شماره مسئولین ارشد استانی و اعضای شورای شهر و ... هم وجود داشتن). تا صبحی که قرار بود برنامه برگزار بشه حدودا هیچ مشکلی وجود نداشت و کارها بر وفق مراد پیش میرفت. اما...حدودا 3 ساعت قبل از شروع برنامه( یعنی حدود ساعت 14)، از حراست درمانگاه با ما تماس گرفتند؛ حرفشون این بود که شما باید برای برگزاری این برنامه از حراست کل دانشگاه علوم پزشکی مجوز می گرفتید! و تا وقتیکه اونها به شما مجوز ندن ما هم در را به روی شما باز نمی کنیم!!

واقعا دقایق سختی برای ما بود...بعدا بعد از یک سری پیگیری ها متوجه شدیم که اشکال کار از پیامک هایی بوده که ما به افراد ارسال کردیم و ظاهرا برگزاری یک جلسه ساده برای رونمایی از یک سایت ساده و مرامنامه هم برای برخی اعضای شورای شهر و برخی مسئولین شهری انقدر ثقیل و غیر قابل پذیرش بوده که تمام تلاششون را به کار گرفتن تا نگذارن ما این جلسه را برگزار کنیم؛ اما خب، زهی خیال باطل...

از بحث اصلی دور نشم. خلاصه اینکه ما رفتیم پیش مسئول حراست علوم پزشکی که ببینیم مشکل کار کجا بوده، که با پاسخ قاطع مواجه شدیم و آنان در کمال صراحت گفتند که "خیر"، و اینکه ما باید برناممون را کنسل کنیم و... اما از اون جهت که بسیجی میمیرد ذلت نمی پذیرد و اینکه ما برای حرفی که می زنیم و قراری که میگذاریم ارزش قائلیم، شروع کردیم به تماس گرفتن با این و آن برای جابجایی مکان. اما از اون جهت که ما عدالتخواهیم و دوستانمون توی این شهر کار خودشون را همیشه خوب بلد بودن(از این جهت که وظیفه ما پیدا کردن نقاط منفی افراد و گروه های شهری است، ما باید نقاط افتراق را بجوییم و مطالبه کنیم و با هیچ احدی هم عقد اخوت نبسته ایم)، حدودا هیچ کدام از گروه های شهری و دانشگاهی و ... حاضر به دادن یک مکان برای برگزاری جلسه 2 ساعته ما نبودند، چرا که امکان داشت راه دادن به جریان منحوس! عدالتخواهی توسط دوستان، نان برخی را آجر کند، ممکن است از فردا به آنها بد نگاه شود، شاید دیگر آن پستی که برایش سال ها تلاش می کرده اند به جرم ارتباط با عدالتخواهان، به آنان داده نشود و .... بالاخره اینکه، بعد از کلی پیگیری و تماس و ... خبر رسید که کانون رهپویان وصال اجازه برگزاری جلسه را در این مکان به ما داده اند؛ ب

یست دقیقه مونده به جلسه، پیامک تغییر مکان جلسه برای همان شماره ها(با همون اوصاف) ارسال شد. ما هم به سرعت به سمت مکان جدید برگزرای جلسه حرکت کردیم، اما ....نزدیکیای کانون رهپویان(فلکه معلم) بودیم که با تماس گرفته شد که کانون رهپویان هم به دلیل فشارهای وارده، از دادن مکان به شما برای برگزاری جلسه معذور هست و خلاصه اینکه ما شرمنده ایم!!!

ظاهرا همون مسئولین معلوم الحال که به دلایل کاملا واضحی از جریان عدالتخواه کینه های بدریه و خیبریه داشتند، با شنیدن برگزاری جلسه در کانون رهپویان، برافروخته شده و تماس پشت تماس با مسئولین رهپویان گرفته بودند که آقا نگذارید این منحرفان به کانون راه پیدا کنند و ...وضعیت، وضعیت حساس و بحرانی بود، باید سریعا تصمیم میگرفتیم، دو کار را میتوانستیم انجام بدیم؛ یا اینکه برنامه را لغو کرده و یک زمان دیگه جلسه را برگزار می کردیم( که با توجه به عوض شدن مکان و اینکه برخی مسئولین خیال نکنند هر کاری که دلشون بخواد میتونن توی این شهر انجام بدن) بنده با این نظر مخالف بودم، یا اینکه برنامه را مقابل درب کانون برگزار می کردیم.

تصمیم بر این شد که جلسه را مقابل درب کانون در پیاده رو اجرا کنیم، در حال نصب بنر برای شروع برنامه بودیم که ناگهان...دیدیم آقای انجوی نژاد وارد کانون شدند، بنده هم به سرعت پیش ایشون رفتم و ما وقع را براشون توضیح دادم، جواب ایشون این بود: "غلط کردند، بیایید و برنامتون را اجرا کنید." بالاخره بعد از انبوهی از سختی و مشقت برای برگزاری یک جلسه ساده، ما موفق شدیم برناممون را اجرا کرده و اتفاق بسیار خوب و مهم این بود که سخنران اصلی برنامه ما، تبدیل شد به حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد و ایشون در برنامه ما حضور به هم رسوندند و سخنرانی نمودند و نکات بسیار مهم و دقیقی را مطرح کردند.

نتیجه:

1.این قضیه این پیام را برای ما داشت که چگونه عده ای در شهر، میتوانند با امکانات حداقل، با جمعیتی قلیل اما با عزم های راسخ و ارده های محکم و البته منطق قوی، به گونه ای خار در چشم بعضی سرمایه سالاران شهر شوند و چنان سد راهشان گردند، که آنان طاقت دیدن برگزاری یک همایش ساده توسط این گروه اندک را هم نداشته باشند و تمام توان خود را در راستای بایکوت این جریان به کار گیرند...که البته سنت و تقدیر حق طبق حکم الهی مبرهن است که به چه کسانی تعلق می گیرد؛ و لینصرن الله من ینصره...

2.دومین نتیجه اینکه همیشه پافشاری بر یک تصمیم حقانی و سپردن کار به خدا، موجب نزول برکت از طرف خداوند شده و نتایج کار را بهتر و مطلوب تر می کند...والذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا...

3....والذین جاهدو فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین... اللهم ما بنا من نعنمت فمنک...



نوشته شده توسط هادی مسعودی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

خاری در چشم بعضی ها

سه شنبه, ۱۸ آذر ۱۳۹۳، ۱۱:۱۶ ب.ظ

بعد از پیگیری های زیاد و زحمات برخی دوستان برای تدوین مرامنامه جریان عدالتخواه شیراز، به پیشنهاد دوستان قرار بر این شد که برای رونمایی از سایت عدالتخواهان و مرامنامه، همزمان با هم همایشی برگزار کنیم و کار سایت را به صورت رسمی شروع کرده و مرامنامه را هم با صدای بلندی به گوش همه فعالان و علاقه مندان به این گفتمان برسونیم.

ابتدائا قرار بر این شد که همایش را مثل دیگر جلساتمون توی سالن کنفرانس درمانگاه پوستچی برگزار کنیم؛ سخنران اصلی مراسم هم، مهندس کدیور، دبیر اسبق مجمع باشن؛ زعم ما بر این بود که مثل جلسات ضیافت عدالت که توی ماه رمضان برگزار می کردیم و به صورت گسترده برای تبلیغ برنامه پیامک می زدیم و در روال برگزاری برنامه به مشکلی هم بر نمی خوردیم، این بار هم بتوانیم همایش ساده و مهم خودمون را بگیریم و به کارمون ادامه بدیم.

با این پیشفرض بود که بعد از اینکه هماهنگی اولیه برای برگزاری جلسه در درمانگاه پوستچی با مدیر درمانگاه انجام شد، مثل روال سابق پیامک تبلیغ برنامه را برای اکثر شماره هایی که در سامانه پیامکی مجمع وجود دارد ارسال کردیم(که البته جزء این شماره ها شماره مسئولین ارشد استانی و اعضای شورای شهر و ... هم وجود داشتن). تا صبحی که قرار بود برنامه برگزار بشه حدودا هیچ مشکلی وجود نداشت و کارها بر وفق مراد پیش میرفت. اما...حدودا 3 ساعت قبل از شروع برنامه( یعنی حدود ساعت 14)، از حراست درمانگاه با ما تماس گرفتند؛ حرفشون این بود که شما باید برای برگزاری این برنامه از حراست کل دانشگاه علوم پزشکی مجوز می گرفتید! و تا وقتیکه اونها به شما مجوز ندن ما هم در را به روی شما باز نمی کنیم!!

واقعا دقایق سختی برای ما بود...بعدا بعد از یک سری پیگیری ها متوجه شدیم که اشکال کار از پیامک هایی بوده که ما به افراد ارسال کردیم و ظاهرا برگزاری یک جلسه ساده برای رونمایی از یک سایت ساده و مرامنامه هم برای برخی اعضای شورای شهر و برخی مسئولین شهری انقدر ثقیل و غیر قابل پذیرش بوده که تمام تلاششون را به کار گرفتن تا نگذارن ما این جلسه را برگزار کنیم؛ اما خب، زهی خیال باطل...

از بحث اصلی دور نشم. خلاصه اینکه ما رفتیم پیش مسئول حراست علوم پزشکی که ببینیم مشکل کار کجا بوده، که با پاسخ قاطع مواجه شدیم و آنان در کمال صراحت گفتند که "خیر"، و اینکه ما باید برناممون را کنسل کنیم و... اما از اون جهت که بسیجی میمیرد ذلت نمی پذیرد و اینکه ما برای حرفی که می زنیم و قراری که میگذاریم ارزش قائلیم، شروع کردیم به تماس گرفتن با این و آن برای جابجایی مکان. اما از اون جهت که ما عدالتخواهیم و دوستانمون توی این شهر کار خودشون را همیشه خوب بلد بودن(از این جهت که وظیفه ما پیدا کردن نقاط منفی افراد و گروه های شهری است، ما باید نقاط افتراق را بجوییم و مطالبه کنیم و با هیچ احدی هم عقد اخوت نبسته ایم)، حدودا هیچ کدام از گروه های شهری و دانشگاهی و ... حاضر به دادن یک مکان برای برگزاری جلسه 2 ساعته ما نبودند، چرا که امکان داشت راه دادن به جریان منحوس! عدالتخواهی توسط دوستان، نان برخی را آجر کند، ممکن است از فردا به آنها بد نگاه شود، شاید دیگر آن پستی که برایش سال ها تلاش می کرده اند به جرم ارتباط با عدالتخواهان، به آنان داده نشود و .... بالاخره اینکه، بعد از کلی پیگیری و تماس و ... خبر رسید که کانون رهپویان وصال اجازه برگزاری جلسه را در این مکان به ما داده اند؛ ب

یست دقیقه مونده به جلسه، پیامک تغییر مکان جلسه برای همان شماره ها(با همون اوصاف) ارسال شد. ما هم به سرعت به سمت مکان جدید برگزرای جلسه حرکت کردیم، اما ....نزدیکیای کانون رهپویان(فلکه معلم) بودیم که با تماس گرفته شد که کانون رهپویان هم به دلیل فشارهای وارده، از دادن مکان به شما برای برگزاری جلسه معذور هست و خلاصه اینکه ما شرمنده ایم!!!

ظاهرا همون مسئولین معلوم الحال که به دلایل کاملا واضحی از جریان عدالتخواه کینه های بدریه و خیبریه داشتند، با شنیدن برگزاری جلسه در کانون رهپویان، برافروخته شده و تماس پشت تماس با مسئولین رهپویان گرفته بودند که آقا نگذارید این منحرفان به کانون راه پیدا کنند و ...وضعیت، وضعیت حساس و بحرانی بود، باید سریعا تصمیم میگرفتیم، دو کار را میتوانستیم انجام بدیم؛ یا اینکه برنامه را لغو کرده و یک زمان دیگه جلسه را برگزار می کردیم( که با توجه به عوض شدن مکان و اینکه برخی مسئولین خیال نکنند هر کاری که دلشون بخواد میتونن توی این شهر انجام بدن) بنده با این نظر مخالف بودم، یا اینکه برنامه را مقابل درب کانون برگزار می کردیم.

تصمیم بر این شد که جلسه را مقابل درب کانون در پیاده رو اجرا کنیم، در حال نصب بنر برای شروع برنامه بودیم که ناگهان...دیدیم آقای انجوی نژاد وارد کانون شدند، بنده هم به سرعت پیش ایشون رفتم و ما وقع را براشون توضیح دادم، جواب ایشون این بود: "غلط کردند، بیایید و برنامتون را اجرا کنید." بالاخره بعد از انبوهی از سختی و مشقت برای برگزاری یک جلسه ساده، ما موفق شدیم برناممون را اجرا کرده و اتفاق بسیار خوب و مهم این بود که سخنران اصلی برنامه ما، تبدیل شد به حجت الاسلام سید محمد انجوی نژاد و ایشون در برنامه ما حضور به هم رسوندند و سخنرانی نمودند و نکات بسیار مهم و دقیقی را مطرح کردند.

نتیجه:

1.این قضیه این پیام را برای ما داشت که چگونه عده ای در شهر، میتوانند با امکانات حداقل، با جمعیتی قلیل اما با عزم های راسخ و ارده های محکم و البته منطق قوی، به گونه ای خار در چشم بعضی سرمایه سالاران شهر شوند و چنان سد راهشان گردند، که آنان طاقت دیدن برگزاری یک همایش ساده توسط این گروه اندک را هم نداشته باشند و تمام توان خود را در راستای بایکوت این جریان به کار گیرند...که البته سنت و تقدیر حق طبق حکم الهی مبرهن است که به چه کسانی تعلق می گیرد؛ و لینصرن الله من ینصره...

2.دومین نتیجه اینکه همیشه پافشاری بر یک تصمیم حقانی و سپردن کار به خدا، موجب نزول برکت از طرف خداوند شده و نتایج کار را بهتر و مطلوب تر می کند...والذین قالوا ربنا الله ثم استقاموا...

3....والذین جاهدو فینا لنهدینهم سبلنا و ان الله لمع المحسنین... اللهم ما بنا من نعنمت فمنک...

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۳/۰۹/۱۸
هادی مسعودی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی