آرمان خواهی

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۱۱ ق.ظ

چند نکته پیرامون انتخابات اسفند ماه

امروز انواع و اقسام تحلیل ها پیرامون دلایل رویگردانی مردم از جریان اصولگرایی را می خوانیم و می شنویم؛ اما واقعیت آن است که اکثر دلایل در سطح مسائل سیاسی باقی مانده و از عمق کافی بی بهره است. به عنوان مثال تمام تأسف خوردن ها و سر تکان دادن ها بدلیل عدم وحدت است، همین. وحدتی که خود تبدیل به هدف شده، وحدتی که کور و مبهم است، هیچگاه کارایی خاصی برای انقلاب نداشته جز آنکه اصلح را منزوی و خانه نشین کرده و انقلاب را به مثابه سهمیه هایی بین احزاب مختلف پخش نموده است.

نگاه های کاریکاتوری

 اصولاً امت حزب اله به دلیل عدم ارتباط درست و عینی با مردم کف جامعه، زمانی متوجه اضمحلال ارکان و مبانی انقلاب اسلامی می شود که حتما در راس هرم تغییراتی ایجاد شود. به عبارتی امت حزب الله ما زمانی احساس تکلیف می کند که در حوزه مسائل سیاسی جامعه تغییراتی رخ بدهد و جابجایی هایی انجام شود؛ اما اگر مهم ترین رکن انقلاب – یعنی مردم – به فراموشی سپرده شده و نادیده انگاشته شوند، بدلیل عدم کارایی اجتماعی جریان حزب الله، عموما در شعاع دید آنان قرار نگرفته و متوجه معضلات اصیل و اساسی انقلاب نمی شوند. اینگونه می شود که می بینیم ناراحتی و سرخوردگی جریان حزب الله ما بدلیل عدم رأی آوری آیت الله مصباح بسیار بیشتر از خودسوزی و یا بی خانمانی یکی از افراد جامعه است.

چه کسانی پای صندوق ها نیامدند؟

 درد شناسی اساسی باید انجام شود. در شیراز 50 درصد پای صندوق های رأی آمده اند. چه کسانی پای صندوق ها نیامدند؟ محرومین و مستضعفین از انقلاب رو گرفتند یا مرفهین و زاویه داران با انقلاب؟ با توجه به پیام خاتمی و رأی دادن کروبی و بهزدا نبوی و ... بنده فکر می کنم 50 درصدی که پای صندوق های آرا نیامدند مردم محروم و مستضعفی بودند که بدلیل برخی ناکارآمدی ها از انقلاب ناامید شده و امیدی به تغییر وضعیت فعلی نداشته اند.

- پا به هر روستایی که می گذاشتیم مردم یکصدا می گفتند این همه سال رای دادیم کارمان به کجا رسید؟ هنوز در اولیات زندگی مانده ایم...

ابراز اعتراض از طرق مختلف

 در تأمین بدیهیات زندگی مردم مانده ایم، بعد از اینکه به ما رأی نمی دهند ناراحتیم؛ جالب آنجاست که درس عبرت هم نمی گیریم؛حتماً باید عده ای به خیابان ها بریزند و به دهانمان بزنند و فحشمان بدهند تا بفهمیم خراب کرده ایم؟

جمعیت میلیونی سال 88 که به خیابان آمده بودند، به راستی همگی در دفاع از میرحسین موسوی قیام کرده بودند؟ و یا فقط نسبت به وضعیت موجود اعتراض داشتند خواستند اعتراضشان را این بار بدین شکل به گوش حاکمیت برسانند. بعد از 88 باز هم عبرت نگرفتیم و شروع کردیم به کلیشه سازی و بعضا تسویه حساب های سیاسی و از موشکافی علل و دلایل اتفاقات سال 88 غافل ماندیم. سال 92 هم باز همین اتفاق افتاد؛ مردم در کمال ناباوری به دولتی رای دادند که نه شعاری داشت و نه جذابیتی، تنها و تنها با وعده حل مشکلات مردم از طریق ارتباط با غرب و آمریکا خود را در دل مردم جا کرد؛ سال 92 باز هم عبرت نگرفتیم و شروع به شماتت دوستانمان بدلیل حمایت از دکتر جلیلی و تفرقه افکنی کردیم و باز هم از بررسی دلایل این رویگردانی بازماندیم. امسال هم همین اتفاق افتاد؛ مردم سالهاست در حال ارسال پیام ها و سیگنال هایی به ما هستند، اگر گیرنده های خوبی نباشیم و خودمان را به کوچه علی چپ بزنیم؛ مردم با هیچ احدی شوخی نداشته و عهد نبسته اند؛ همانگونه که خداوند با هیچ انقلابی عقد اخوت نبسته است؛ اینکه فکر کنیم انقلاب ما مورد عنایت ویژه و تضمین شده و ابدی است، اشتباه بزرگی است که صرفا تغافل هر روزه ما را شامل می شود.

نه به وضع موجود

 اصولگرایان به ناکارآمدی 12 ساله خود باختند؛ رأی مردم بیشتر از «آری» حاوی نوعی «نه» در ذات خود بود؛ مردم بلند و یکصدا به وضعیت موجود جامعه و مدیریت جریان به اصطلاح اصولگرا – که تمامیت خواهی ازمهم ترین مشخصه های آن است – «نه» گفتند.

نوعی نقض غرض

یکی از مهم ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی از نگاه رهبرانش، همیشه احیای حس خودباوری در مردم و هویت بخشی به افراد جامعه است. قبل از انقلاب مردم بسیاری تحت استضعاف بودند؛ به عبارتی 99 درصد مردم، عوام بی اختیار بودند و در جهت دهی و مدیریت جامعه هیچگونه نقشی نداشتند. امام روح الله قیام کرد با این هدف و با این شعار که مردم، شما خودتان وارثان و ولی نعمتان این انقلاب هستید، شما باید خودتان با دستان خود سرنوشت خویش و جامعه را رقم بزنید نه دیگران، نه سرمایه سالاران، نه اصحاب زرو زور و نه آمریکا.

یکی از مهم ترین دلایل تأکید رهبری بر مسأله «انتخابات» هم به نظر همین موضوع میرسد. یعنی انتخابات از آن جهت که عرصه بروز و ظهور اراده مردمی برای تعیین سرنوشت آینده خود است بسیار مهم، اساسی و مورد تأکید است. اما سوال جدی اینجاست که آیا به واقع در انتخابات ایران و با این ساز و کاری که امروز در جامعه پابرجاست، آیا مردم – همان 99 درصد – در حال تصمیم گیری برای تعیین سرنوشت خود هستند و یا باز هم همان 1 درصدی های قبل از انقلاب، این بار بعد از انقلاب در چهره هایی دیگر – شاید با ریش و تسبیح – در صورتی دیگر اما با همان سیرت حلول کرده و به خوبی به وظایف خود عمل می کنند؟ آیا نحوی نقض غرض به چشم نمی خورد؟ پای صندوق ها می رویم که خودمان سرنوشتمان را تعیین کنیم ولی باز می بینیم عده ای خاص از بالا با روش هایی خاص افرادی را بر ما تحمیل می کنند.

تجسم استکبار وطنی

حقیر بر این باورم که امروز لیست بندی های چپ و راست، با ساز و کارهای موجود امروزی، دقیقا مهمل و تجسم تحمیل تصمیمات عده ای معدود بر گرده مردم است؛ این عده معدود که از هر روشی برای به کرسی نشاندن نظرات و لیست ها و بخشنامه های خود بهره می برند، نماد به استضعاف کشاندن مردم هستند و عوام را از صحنه و متن مدیریت جامعه به حاشیه می کشانند. این افراد از آن جهت که برای معرفی افراد مورد نظر خود به مردم، هیچگونه تقیدی به شاخص ها و معیارهای اصیل انقلاب اسلامی ندارند و به همین دلیل برای توجیه اذهان به شدت دچار ضعف و خلأ هستند، بهترین راه برای تحمیل نظرات خود را «تحمیقِ» جریان حزب الله و مصادره به مطلوب نمودن نظرات رهبری می دانند.

شگردشان چیست؟

بهترین شگردشان که بارها و بارها از آن بهره برده اند و بر سر جریان حزب الله کلاه های گشاد گشاد گذاشته اند، ایجاد اضطراری خودساخته از طریق دو قطبی های موهوم و خیالی است. در این انتخابات همین کار را تکرار کردند؛ افرادی که اصولاً معلوم نیست نسبت اینان با مبانی و آرمان های انقلاب چیست، چقدر انقلابی هستند، چه مقدار به آرمان های اصیل انقلاب ملتزمند و اساساً چه اندازه دغدغه انقلاب اسلامی را دارند دور هم جمع شده و برای جریان حزب الله با بستن لیست تعیین تکلیف کردند(از لیست های متعددی که طی سه چهار روز بیرون آمد و برخی اختلافات در دل جریان به اصطلاح اصولگرایی میگذرم)؛ این بار در کنار جملات غلط اندر غلط آیت الله مصباح پیرامون رأی دادن به صالح مقبول با وجود اصلح نامقبول، استفاده ابزاری از سخنان رهبری هم مزید بر علت شد و برای اقناع جریان حزب الله به کمک سران به اصطلاح اصولگرا آمد.

سوء استفاده ازکلام رهبری

سخنان رهبری راجع به رأی دادن به لیست ها واضح بود و هست؛  ایشان فرمودند: «... البته شناخت کاملِ یکایک نامزدها، واقعاً دشوار است اما می‌توان با دقت در سوابق و مواضعِ کسانی که فهرست‌ها و لیست‌های انتخاباتی را ارائه می‌کنند، درباره‌ لیست‌ها تصمیم گرفت؛ اگر پیشنهاد دهندگانِ لیست‌ها، مؤمن و انقلابی هستند و خط امام را واقعاً قبول دارند می‌توان به لیست آنها درباره‌ی مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان اعتماد کرد اما اگر به انقلاب و دین و استقلال، چندان اهمیتی نمی‌دهند و دلشان دنبال حرف‌های آمریکا و دیگر بیگانگان است، قابل اعتماد نیستند...» 19/10/94

چند سوال در این رابطه به وجود می آید؛ اولاً آنکه ایشان در کجای سخنانشان فرموده اند فقط و فقط به لیست ها رأی بدهید؟ ثانیاً  آنکه اصولاً مگر مردم افراد معرف لیست ها را چقدر می شناسند؟ اصلاً مگر کسانیکه در بستن لیست ها تأثیرگزار هستند و صاحب نظرند، به جامعه معرفی می شوند؟ مثلا در شیراز آیا ما تمام 22 نفریکه در جلسات جمع بندی ائتلاف بودند را می شناسیم؟ یا فقط باید حدس بزنیم و یا به اخبار پشت پرده بعضاً اکتفا کنیم؟ وقتی ما معرف ها را نمیشناسیم چگونه باید بسنجیم که اینان مومن و انقلابی هستند و خط امام را قبول دارند؟ از کجا باید بفهمیم؟ ثالثاً آنکه لیستی رأی دادن برای شهری مانند تهران که واقعا تعداد کاندیدا انقدر زیاد است که عملاً شناخت وزن دارانشان غیر ممکن به نظر میرسد، کمی تا قسمتی منطقی به نظر می رسد، اما برای شیراز هم آیا همین شرایط برقرار است؟ آیا نباید متناسب با شرایط بومی و منطقه ای تصمیم گرفت و عمل کرد؟ جریان حزب الله تا کی می خواهد بازیچه جریانات و احزاب سیاسی که بویی از انقلاب اسلامی نبرده اند و صرفاً بدنبال حفظ وضع موجود و بودن خودشان و نبود دیگران هستند، باشند؟

سوء استفاده از صحبت های رهبری تا کی و چه مقدار؟

اکتفا به نام و اسم دیگر بس نیست؟

اگر به داد مردم نرسیم، باید خودمان را برای شرکت در مجلس ختم انقلاب آماده کنیم. اگر نمی توانیم از نابودی انقلاب جلوگیری کنیم، حداقل نگذاریم بی سر و صدا انقلاب را از بین ببرند و شعارهای اساسیش را به نابودی بکشانند...

 رجعتی باید کرد...

اللهم ما بنا من نعمت فمنک...

 

 

 



نوشته شده توسط هادی مسعودی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

چند نکته پیرامون انتخابات اسفند ماه

دوشنبه, ۱۷ اسفند ۱۳۹۴، ۰۱:۱۱ ق.ظ

امروز انواع و اقسام تحلیل ها پیرامون دلایل رویگردانی مردم از جریان اصولگرایی را می خوانیم و می شنویم؛ اما واقعیت آن است که اکثر دلایل در سطح مسائل سیاسی باقی مانده و از عمق کافی بی بهره است. به عنوان مثال تمام تأسف خوردن ها و سر تکان دادن ها بدلیل عدم وحدت است، همین. وحدتی که خود تبدیل به هدف شده، وحدتی که کور و مبهم است، هیچگاه کارایی خاصی برای انقلاب نداشته جز آنکه اصلح را منزوی و خانه نشین کرده و انقلاب را به مثابه سهمیه هایی بین احزاب مختلف پخش نموده است.

نگاه های کاریکاتوری

 اصولاً امت حزب اله به دلیل عدم ارتباط درست و عینی با مردم کف جامعه، زمانی متوجه اضمحلال ارکان و مبانی انقلاب اسلامی می شود که حتما در راس هرم تغییراتی ایجاد شود. به عبارتی امت حزب الله ما زمانی احساس تکلیف می کند که در حوزه مسائل سیاسی جامعه تغییراتی رخ بدهد و جابجایی هایی انجام شود؛ اما اگر مهم ترین رکن انقلاب – یعنی مردم – به فراموشی سپرده شده و نادیده انگاشته شوند، بدلیل عدم کارایی اجتماعی جریان حزب الله، عموما در شعاع دید آنان قرار نگرفته و متوجه معضلات اصیل و اساسی انقلاب نمی شوند. اینگونه می شود که می بینیم ناراحتی و سرخوردگی جریان حزب الله ما بدلیل عدم رأی آوری آیت الله مصباح بسیار بیشتر از خودسوزی و یا بی خانمانی یکی از افراد جامعه است.

چه کسانی پای صندوق ها نیامدند؟

 درد شناسی اساسی باید انجام شود. در شیراز 50 درصد پای صندوق های رأی آمده اند. چه کسانی پای صندوق ها نیامدند؟ محرومین و مستضعفین از انقلاب رو گرفتند یا مرفهین و زاویه داران با انقلاب؟ با توجه به پیام خاتمی و رأی دادن کروبی و بهزدا نبوی و ... بنده فکر می کنم 50 درصدی که پای صندوق های آرا نیامدند مردم محروم و مستضعفی بودند که بدلیل برخی ناکارآمدی ها از انقلاب ناامید شده و امیدی به تغییر وضعیت فعلی نداشته اند.

- پا به هر روستایی که می گذاشتیم مردم یکصدا می گفتند این همه سال رای دادیم کارمان به کجا رسید؟ هنوز در اولیات زندگی مانده ایم...

ابراز اعتراض از طرق مختلف

 در تأمین بدیهیات زندگی مردم مانده ایم، بعد از اینکه به ما رأی نمی دهند ناراحتیم؛ جالب آنجاست که درس عبرت هم نمی گیریم؛حتماً باید عده ای به خیابان ها بریزند و به دهانمان بزنند و فحشمان بدهند تا بفهمیم خراب کرده ایم؟

جمعیت میلیونی سال 88 که به خیابان آمده بودند، به راستی همگی در دفاع از میرحسین موسوی قیام کرده بودند؟ و یا فقط نسبت به وضعیت موجود اعتراض داشتند خواستند اعتراضشان را این بار بدین شکل به گوش حاکمیت برسانند. بعد از 88 باز هم عبرت نگرفتیم و شروع کردیم به کلیشه سازی و بعضا تسویه حساب های سیاسی و از موشکافی علل و دلایل اتفاقات سال 88 غافل ماندیم. سال 92 هم باز همین اتفاق افتاد؛ مردم در کمال ناباوری به دولتی رای دادند که نه شعاری داشت و نه جذابیتی، تنها و تنها با وعده حل مشکلات مردم از طریق ارتباط با غرب و آمریکا خود را در دل مردم جا کرد؛ سال 92 باز هم عبرت نگرفتیم و شروع به شماتت دوستانمان بدلیل حمایت از دکتر جلیلی و تفرقه افکنی کردیم و باز هم از بررسی دلایل این رویگردانی بازماندیم. امسال هم همین اتفاق افتاد؛ مردم سالهاست در حال ارسال پیام ها و سیگنال هایی به ما هستند، اگر گیرنده های خوبی نباشیم و خودمان را به کوچه علی چپ بزنیم؛ مردم با هیچ احدی شوخی نداشته و عهد نبسته اند؛ همانگونه که خداوند با هیچ انقلابی عقد اخوت نبسته است؛ اینکه فکر کنیم انقلاب ما مورد عنایت ویژه و تضمین شده و ابدی است، اشتباه بزرگی است که صرفا تغافل هر روزه ما را شامل می شود.

نه به وضع موجود

 اصولگرایان به ناکارآمدی 12 ساله خود باختند؛ رأی مردم بیشتر از «آری» حاوی نوعی «نه» در ذات خود بود؛ مردم بلند و یکصدا به وضعیت موجود جامعه و مدیریت جریان به اصطلاح اصولگرا – که تمامیت خواهی ازمهم ترین مشخصه های آن است – «نه» گفتند.

نوعی نقض غرض

یکی از مهم ترین دستاوردهای انقلاب اسلامی از نگاه رهبرانش، همیشه احیای حس خودباوری در مردم و هویت بخشی به افراد جامعه است. قبل از انقلاب مردم بسیاری تحت استضعاف بودند؛ به عبارتی 99 درصد مردم، عوام بی اختیار بودند و در جهت دهی و مدیریت جامعه هیچگونه نقشی نداشتند. امام روح الله قیام کرد با این هدف و با این شعار که مردم، شما خودتان وارثان و ولی نعمتان این انقلاب هستید، شما باید خودتان با دستان خود سرنوشت خویش و جامعه را رقم بزنید نه دیگران، نه سرمایه سالاران، نه اصحاب زرو زور و نه آمریکا.

یکی از مهم ترین دلایل تأکید رهبری بر مسأله «انتخابات» هم به نظر همین موضوع میرسد. یعنی انتخابات از آن جهت که عرصه بروز و ظهور اراده مردمی برای تعیین سرنوشت آینده خود است بسیار مهم، اساسی و مورد تأکید است. اما سوال جدی اینجاست که آیا به واقع در انتخابات ایران و با این ساز و کاری که امروز در جامعه پابرجاست، آیا مردم – همان 99 درصد – در حال تصمیم گیری برای تعیین سرنوشت خود هستند و یا باز هم همان 1 درصدی های قبل از انقلاب، این بار بعد از انقلاب در چهره هایی دیگر – شاید با ریش و تسبیح – در صورتی دیگر اما با همان سیرت حلول کرده و به خوبی به وظایف خود عمل می کنند؟ آیا نحوی نقض غرض به چشم نمی خورد؟ پای صندوق ها می رویم که خودمان سرنوشتمان را تعیین کنیم ولی باز می بینیم عده ای خاص از بالا با روش هایی خاص افرادی را بر ما تحمیل می کنند.

تجسم استکبار وطنی

حقیر بر این باورم که امروز لیست بندی های چپ و راست، با ساز و کارهای موجود امروزی، دقیقا مهمل و تجسم تحمیل تصمیمات عده ای معدود بر گرده مردم است؛ این عده معدود که از هر روشی برای به کرسی نشاندن نظرات و لیست ها و بخشنامه های خود بهره می برند، نماد به استضعاف کشاندن مردم هستند و عوام را از صحنه و متن مدیریت جامعه به حاشیه می کشانند. این افراد از آن جهت که برای معرفی افراد مورد نظر خود به مردم، هیچگونه تقیدی به شاخص ها و معیارهای اصیل انقلاب اسلامی ندارند و به همین دلیل برای توجیه اذهان به شدت دچار ضعف و خلأ هستند، بهترین راه برای تحمیل نظرات خود را «تحمیقِ» جریان حزب الله و مصادره به مطلوب نمودن نظرات رهبری می دانند.

شگردشان چیست؟

بهترین شگردشان که بارها و بارها از آن بهره برده اند و بر سر جریان حزب الله کلاه های گشاد گشاد گذاشته اند، ایجاد اضطراری خودساخته از طریق دو قطبی های موهوم و خیالی است. در این انتخابات همین کار را تکرار کردند؛ افرادی که اصولاً معلوم نیست نسبت اینان با مبانی و آرمان های انقلاب چیست، چقدر انقلابی هستند، چه مقدار به آرمان های اصیل انقلاب ملتزمند و اساساً چه اندازه دغدغه انقلاب اسلامی را دارند دور هم جمع شده و برای جریان حزب الله با بستن لیست تعیین تکلیف کردند(از لیست های متعددی که طی سه چهار روز بیرون آمد و برخی اختلافات در دل جریان به اصطلاح اصولگرایی میگذرم)؛ این بار در کنار جملات غلط اندر غلط آیت الله مصباح پیرامون رأی دادن به صالح مقبول با وجود اصلح نامقبول، استفاده ابزاری از سخنان رهبری هم مزید بر علت شد و برای اقناع جریان حزب الله به کمک سران به اصطلاح اصولگرا آمد.

سوء استفاده ازکلام رهبری

سخنان رهبری راجع به رأی دادن به لیست ها واضح بود و هست؛  ایشان فرمودند: «... البته شناخت کاملِ یکایک نامزدها، واقعاً دشوار است اما می‌توان با دقت در سوابق و مواضعِ کسانی که فهرست‌ها و لیست‌های انتخاباتی را ارائه می‌کنند، درباره‌ لیست‌ها تصمیم گرفت؛ اگر پیشنهاد دهندگانِ لیست‌ها، مؤمن و انقلابی هستند و خط امام را واقعاً قبول دارند می‌توان به لیست آنها درباره‌ی مجلس شورای اسلامی و مجلس خبرگان اعتماد کرد اما اگر به انقلاب و دین و استقلال، چندان اهمیتی نمی‌دهند و دلشان دنبال حرف‌های آمریکا و دیگر بیگانگان است، قابل اعتماد نیستند...» 19/10/94

چند سوال در این رابطه به وجود می آید؛ اولاً آنکه ایشان در کجای سخنانشان فرموده اند فقط و فقط به لیست ها رأی بدهید؟ ثانیاً  آنکه اصولاً مگر مردم افراد معرف لیست ها را چقدر می شناسند؟ اصلاً مگر کسانیکه در بستن لیست ها تأثیرگزار هستند و صاحب نظرند، به جامعه معرفی می شوند؟ مثلا در شیراز آیا ما تمام 22 نفریکه در جلسات جمع بندی ائتلاف بودند را می شناسیم؟ یا فقط باید حدس بزنیم و یا به اخبار پشت پرده بعضاً اکتفا کنیم؟ وقتی ما معرف ها را نمیشناسیم چگونه باید بسنجیم که اینان مومن و انقلابی هستند و خط امام را قبول دارند؟ از کجا باید بفهمیم؟ ثالثاً آنکه لیستی رأی دادن برای شهری مانند تهران که واقعا تعداد کاندیدا انقدر زیاد است که عملاً شناخت وزن دارانشان غیر ممکن به نظر میرسد، کمی تا قسمتی منطقی به نظر می رسد، اما برای شیراز هم آیا همین شرایط برقرار است؟ آیا نباید متناسب با شرایط بومی و منطقه ای تصمیم گرفت و عمل کرد؟ جریان حزب الله تا کی می خواهد بازیچه جریانات و احزاب سیاسی که بویی از انقلاب اسلامی نبرده اند و صرفاً بدنبال حفظ وضع موجود و بودن خودشان و نبود دیگران هستند، باشند؟

سوء استفاده از صحبت های رهبری تا کی و چه مقدار؟

اکتفا به نام و اسم دیگر بس نیست؟

اگر به داد مردم نرسیم، باید خودمان را برای شرکت در مجلس ختم انقلاب آماده کنیم. اگر نمی توانیم از نابودی انقلاب جلوگیری کنیم، حداقل نگذاریم بی سر و صدا انقلاب را از بین ببرند و شعارهای اساسیش را به نابودی بکشانند...

 رجعتی باید کرد...

اللهم ما بنا من نعمت فمنک...

 

 

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۱۲/۱۷
هادی مسعودی

نظرات  (۱)

 یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی