۲ مطلب در شهریور ۱۳۹۲ ثبت شده است

چه روز عجیبی بود جمعه،سفر به قعر عشق.با جمعی آکنده از اخلاص به روستا رسیدیم،دلانی پر از احساس و لبانی پر ز لبخند و طراوت به استقبالمان آمده بودند.روستایی در 75 کیلومتری شیراز،جایی که در شعاع دید مسئولین جمهوری اسلامی جایی نداشت،شعاع دیدی که از منافع یک درصدی ها تجاوز نمی کند،شعاع دیدی که فقط من هستم و حزبم و خودم و دیگر هیچ...بگذریم...وارد آن روستای سرسبز کوهستانی شدیم:ولی آباد.اولین چیزی که شاید توجهمان را به خودش جلب کرد،آبی روان بود که از چشمه جاری شده بود،از تصور استعمال آن آب کیفور شده بودم،اما غافل بودم از همین آب،چند متری آنطرفتر،همان نقطه که سگی پوزه اش را در آب کرده بود و سیر می نوشید،پیرزنی در حال شستن رخت چرکش بود و کودکی که در حال نوشیدن از همان آب بود...وارد محل اسکان که شدیم در حال استقرار بودیم که کم کم مردم نجیب آنجا می آمدند و سر می زدند و گپی میزدیم و از مشکلات می شنیدیم و و فقط می شنیدیم و افسوس می خوردیم و گاهی لبخند سرد زدنی و بغض کردنی و شاید اشک ریختنی...و این بود نهایت کار ما در قبال مشکلات این مستضعفین.

و در همان بحبوحه بود،در حالیکه صدای له شدن استخوان های روحم را زیر فشار درد های این مردم(ولی نعمتان انقلاب) می شنیدم،به یاد کلام روح بخش روح الله الخمینی افتادم و چه گران تمام شد برایم این یادآوری و چه آتشی زد به خرمن وجودم این تذکره.حکایت پیرمردی را می شنوی که با بغض می گوید:"پسر رعنا و زیبایم در اوج جوانی،همینجا تصادف کرد،بدنش عفونت کرد،راه خراب بود،هرچه بدنبال ماشین گشتم نیافتم...نهایت از بین رفت،جوانم،حاصل عمرم،3 سال پیش جلو چشمانم جون داد...من بودم که در زمان جنگ به جبهه میرفتم،ماشین می آوردم و گروه گروه جوانان را به جنگ می بردم،34سال از انقلاب می گذرد و مسئولین برای ما هیچ نکرده اند،هیچ".و من خراب،پس از شنیدن  حکایت تقلاهای او،جزبغض و سکوت کاری نداشتم فقط یک جمله به او گفتم:"حاج آقا لطفا ما را دعا کنید."و بعد به یاد این جمله امام(ره) افتادم که:"خدمت به احکام اسلام بکنید و برای اینهایی که اولیای ما هستند،این پایین شهریها و این پابرهنه ها،اینها ولی نعمت ما هستند...باید ملتفت باشید که آقا شما همان آدمی هستید که توی حبس بودید و در تبعید بودی یا در انزوا.این مردم اند که آمدند ما را آوردند بیرون از همه اینها و ما اگر تا آخر عمرمان به انها خدمت کنیم،نمی توانیم از عهده خدمت اینها برآییم."

این همه سال از انقلاب اسلامی مدافع محرومین برای مستضعفین به وجود آمده گذشته است و داریم هنوز مناطقی را که از اولیات زندگی محرومند،تعدادشان هم کم نیست...و چه بی مصرف و خائنند برخی مسئولین ما و چه بی درد و بی دغدغه اند برخی حزب اللهی های ما...ننگ بر ما و بر این مسلمانی ما.عده ای در چند کیلومتری پنجمین کلان شهر کشور در فقر دست و پا میزنند،هنوز گاز و آب و راه ندارند،امنیت ندارند،خانه بهداشت ندارند،انواع بیماریها دچارشان شده و ما راحتیم،بی خیال به امید امام زمان،تمام دغدغه ام این است:برویم کربلا،سینه بزنیم برویم سوریه ،از حرم دفاع کنیم،برادر التماس دعا داریم.کربلای ما جای دیگری است،جملات پر از درد مرا پذیرا باش،مخاطبم کسانی هستند که جز به حرم و خودم به چیز دیگری نمی اندیشند:"بیزارم از تو،از منشت،وجودت و تفکرت ای برادر،اگر برادری در میان باشد.تو خدای خودت را یاری کن و من هم خدای خودم را."ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم"من خدای خودم را به گفته خمینی کبیر با خدمت و یاری به محرومین نصرت می کنم و تو خدای خودت را با سینه زنی بی هدف و سینه خیز تا حرم رفتن و ریش گذاشتن و تسبیح چرخاندن و تذکر به بدحجاب دادن نصرت کن:«و لا انتم عابدون ما اعبد و لا انا عابد ما عبدتم...لکم دینکم ولی دین».به خدا سوگند به همان اندازه از مسئولین ملعون سرمایه پرست بیزارم که از توی متحجر بی خیال پرمدعا."

صدای ناقوس جنگ شنیده می شود،دشمن به خانه های ما راه پیدا کرده است،آخر الزمان رسیده است،چشم 250 هزار شهید بر اعمال ماست،جمهوری اسلامی در آستانه الگو شدن برای جهان اسلام است،کار بیخ پیدا کرده است اما هنوز...هنوز خیز حزب اللهی های ما تا لب کاهدان بیش نیست.به جای آنکه نقل مجالس ما به اصطلاح مذهبی ها،تمدن اسلامی و دردهای رهبری و کار علمی و اقتصاد مقاومتی و ...باشد،بیشتر بحث حول فلان سبک مداحی یا بهمان شور سینه زنی است،اگرپیرامون استقلال یا پیروزی نباشد.

هنوز باید برای برخی ضرورت تشکیل حکومت اسلامی را اثبات کنیم،هنوز باید پس از گذشت 34 سال از انقلاب،اثبات ولایت فقیه کنیم،هنوز باید برای برخی روحانیون اثبات کنیم دین از سیاست جدا نیست،هنوز بسیاری از آخوندهای ما در خلا ناشی از سیوطی و احکام نجاست و طهارت سیر می کنند،هنوز...یک نکته کلیدی و مهم را همیشه باید مدنظر داشته باشیم و فراموش نکنیم که:جریان انقلاب اسلامی،مانند هل دادن یک ماشین در سربالایی است،اگر یک لحظه از حرکت باز ایستیم،متوقف نمی شویم،زیر بار ماشین له می شویم...

اللهم ما بنا من نعمت فمنک...

پی نوشت: 1.بیش ار مدافع حرم،به مدافع حریم نیازمندیم.(از حرم تا حریم)

2.جمله امام را برای یادآوری برخی دوستان آوردم که فراموش نکنند ادبیات صحبت با محرومین باید متناسب با شان نور چشم بودنشان باشد،نه اینکه طلب کارانه با آنان صحبت شود.


۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۴۳
هادی مسعودی

منویات و گفتار امام راحل،آکنده از کلید واژه هایی مانند تعهد،تخصص و مسئولیت است.درکلام ایشان اغلب،از وجوب پذیرش مسئولیت در صورت توانایی و حرمت پذیرفتن مسئولیت در صورت عدم توانایی دیده می شود.وقتی شخصی در جمهوری اسلامی مسئولیت می پذیرد،"مسئول"است،نسبت به خود،خدای خود و جامعه خود.شهرداری در کلان شهری مانند شیراز که مرکز جنوب کشور،حیاط خلوت احزاب مختلف،بهشت زمین خواران و پایتخت رانت خواران است،از جایگاهی بسیار ویژه و مهم برخوردار است.از این منظر،شورای شهر به عنوان نهاد نظارتی و پارلمان شهری و ارگانی که وظیفه انتخاب شهردار را بر عهده دارد،بسیار مهم جلوه می نماید.اعضای شورای شهر برای انتخاب رئیس جمهور شهری،آن هم شهری مانند شیراز،چه ملاک و معیار هایی را مدنظر قرار داده اند؟آیا اعضای شورای شهر،با هدف،نقشه و با تاکید بر راهبرد سومین حرم اهل بیت بودن شهر شیراز،در پی انتخاب شهردار هستند و یا برای گزینش شهردار،عجولانه،صرفا لیستی از افراد مشهور و دارای سابقه سیاسی را فهرست نموده اند و بدون هیچ معیار صحیح و دقیق،به تعدادی اسم رسیده اند؟

اینکه برخی از اعضا به حرف های کلی دامن بزنند و دمادم از "توانمندی" و "در تزار کشوری" بودن دم بزنند،فرد شایسته انقلابی در تراز گفتمان امام خامنه ای(روحی له الفدا) انتخاب نمی شود.

اعضای محترم شورای شهر،وظیفه نیاز سنجی شهر،در پی معمای شهر گشتن،معضل و شکاف شهر را،با عینک عدالت،دیدن دارند و سپس موظفند در راستای حل این معما و جستن دوای دردهای شهر،شهرداری مطابق با معیارهایی عادلانه و عاقلانه منطبق بر مشی امام روح الله انتخاب کنند.

این اعضا باید توجه داشته باشند که اگر هدف و نقشه ای شفاف برای شهر،در راستای انتخاب شهردار،نداشته باشند،خود به خود به جای "شایسته سالاری"،"باند سالاری" جای خواهد گرفت و زد و بند سیاسی،به جای تامل و بررسی حکمفرما خواهد شد.

امیدواریم که تجربه تلخ شورای سوم دوباره تکرار نشود،آنجا که بی هدف و سردرگم شهردار انتخاب می کردند و پس از شش ماه،پشیمان از سهل انگاری خویش،شهردار را استیضاح می کردند و دوباره همین قصه تکرار می شد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۰۶
هادی مسعودی