۱ مطلب در مهر ۱۳۹۲ ثبت شده است

این روزها جقدر بیشتر به یاد غربت علی(ع)می افتم،دائم سر در حلقوم چاه کردن مولایم را در اوج غربت تصور می کنم،زبان او را جز عده ای معدود درک نکردن را،تحمیل بیعت و سکوت بر او را...نمی دانم شاید این نوع تصورات ناشی از ذهن خراب من باشد اما چه بگویم که شباهت هایی را بین دو علی می بینم،گوئیا تاریخ در حال تکرار شدن است و خدا نکند این تکرار شدن را،چرا که آنزمان که تمام سابقا انقلابی های دو آتیشه در برابر فساد و انحراف حاکم سکوت کردند و در زمانیکه در برابر دیدگانشان،در برابر نص کلام پیامبر خدا و قرآن در مورد غدیر،عده ای اجتهاد کردند و دوباره همان انقلابیون مهر سکوت بر لب زدند،آن زمان فاطمه(س)بود که نقش آفرینی نمود و با قیامش،فریادش،خطبه آتشینش و اشک هایش اسلام را از یک انحراف تاریخی نجات داد؛فاطمه(س)بود که در خطبه فدکیه خطاب به انصار،همان یاران قدیم پیامبر و علی(ع) که امروز رو به توجیه آورده بودند فرمود:«چگونه پس از اقرار به دین سرگردان شدید؟...وچگونه بعد از آن پیش قدمی عقب نشینی کردید؟وبعد از ایمان شرک آوردید؟چرا با آن گروه که عهد دینی شکستند و با برای خارج کردن رسول خدا(ص)همدست شدند به مبارزه بلند نمی شوید؟در حالیکه مقابله با دین را آنها ابتدائا شروع کردند،آیا از آنها می ترسید؟در حالیکه شایسته است که اگر شما مومن هستید از خدا بترسید...می بینم شما به پستی و تن آسایی رو کرده اید و به سایه خوش رخت بر بسته اید...و با راحتی و رفاه خلوت کردید؟»

آنزمان زهرا(س)بود که با اعمال و رفتار و گفتارش،حق را از باطل متمایز نمود،راه درست را به امت نمایاند و چون ستاره ای در آسمان تاریخ درخشید،فاطمه(س)پس از رحلت نبی اکرم(ص)جبهه جنگ جدیدی با عنوان مبارزه با «نفاق و تن پروری»را برای همیشه تاریخ گشود،حضرت به همه بشریت نهیب زدند که:«انقلابی بودن مهم نیست،انقلابی ماندن هنر است»...امروز نقش حضرت زهرا(س) را چه کسی قرار است ایفا کند؟خطر از آنجا شروع می شود که بانیان و سینه چاکان انقلاب دست از دفاع از آرمان های انقلاب بشویند و به توجیه و سکوت روی آورند.از خطبه فدکیه آموختم که اگر توان دفاع از اسلام را داشته باشی،اما به هر دلیلی به وظیفه خود عمل نکنی،هر اندازه هم که سابقه مبارزاتی داشته باشی فرقی نمی کند،به کفر دچار می شوی.

صدای چکاچک شمشیرهای بران خطبه غرایت را در مسجد مدینه ای بانو می شنوم،که آن جمله تاریخی را به انصار گفتی:"و سیعلم الذین ظلموا ای منقلب ینقلبون" و سرم را از شرم به زیر می اندازم آنزمان که خطاب به همسران مهاجرین و انصار گفتی:«چه زشت است کندی شمشیرها،چه زشت است سستی مردان شما پس از تلاش و کوششی که داشتند،چه زشت است سر بر سنگ خارا زدن و چه زشت است شکاف برداشتن نیزه ها،چه زشت است فساد آرا و انحراف انگیزه ها،مردان شما چه ذخیره های بدی برای خود فرستادند...»آنروز ای مادر،نقشه شوم و سیاه کودتاچیان و سقیفه سازان را با کلام برانت و اشک های سیلانت،نقش بر آب کردی و تکلیف تمام انقلابیون و اسلام دوستان را برای همیشه تاریخ روشن نمودی...

اما چه بگویم از امروز؟چه بگویم که کانه سنت تلخ تاریخ تکرار شدنی است،عده ای در چرخشی آشکار مواضع اصولی انقلاب را زیر سوال می برند،واضح و روشن رهبر و امام امت را تحت فشار قرار می دهند،کلام او را تحریف می کنند،ظالم را به رسمیت می شناسند،خلاف آرمان های انقلاب قدم بر می دارند اما...امابه اصطلاح مذهبی ها و انقلاب های ما،یا به سکوت مرگبار ممتد رو کرده اند و یا به توجیه وضع موجود با عنوان های متعدد روی آورده اند،یا منتظرند امام امت را به دل حوادث بفرستند و بعد حرفی بزنند یا برای برداشتن خیزی بلند فقط خون دل می خورند و عده کمی هستند که کاری می کنند یا فریادی می زنند...اما در این بین تحلیل برخی سخت مرا به شگفتی واداشته است،عده ای می گویند:گاهی اوقات باید نشست و نظاره کرد و خون دل خورد،بگذارید ابزار مذاکره یک بار برای همیشه تاریخ به محاق برود،این فرصت نظام برای اثبات حرف هایش است،بگذارید برای یک بار و همیشه مذاکره انجام بشود و اقتصاد خرابتر تا مردم قدر سیاست های نظام را بدانند!!!!وه که چه تعجب انگیز و مضحک است اینگونه تحلیل های سکون آور منفعل کننده،مانند این است که بگویی بگذار سر حسین(ع)را ببرند تا پس از او همه قدر امام معصوم را بدانند،بگذار علی(ع)را خانه نشین کنند تا پس از 25 سال با توانی مضاعف قدرش دانسته شود...

مادر،دلم به درد آمده است،بغض هایم در گلویم عقده کرده است،چشمانم اشک بار است،به یاد مستضعفین سوریه و بحرین و فلسطین و...که می افتم این باران اشک شدت می گیرد،اما این اشک ها همچون بارانی که بر شوره زار ببارد،سبزه ای در این کویر نمی رویاند،له شدن کلام امام(ره)را زیر دست و پای متخصصان غیر متعهد می بینم،بی آبرو شدن جمهوری اسلامی را پس از این قضایا و بعد از این همه سال نظاره می کنم و اما کاری...چه کنم؟هر چه فریاد می زنم که ای دوستان بیایید و یک بار هم که شده این حجاب تاریخی را بدریم و صدای اعتراضمان را به گوش همگان برسانیم،حداقل برای آیندگان حرفی داشته باشیم اما نه...باید جوابگوی خیلی ها باشیم...مادر،چقدر این روزهابه وجودت ببیشتر نیازمندم،قدر تو را چون لیلة القدر،به درازای شکیبایی نامنتهایت و به عمق شعور بی پایانت می دانم،چون لیلة القدر مجهولی و سرنوشت ساز،به دادمان برس ای بانو...

اللهم ما بنا من نعمت فمنک

----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------

پی نوشت:ابراز تاسف خودم را از موضع برخی بزرگان در شهر پیرامون این موضوع اعلام می کنم،شدیدا برای آقای انجوی نژاد متاسفم،صحبت های آقای ایمانی را هم در این باره شنیدم و فقط متاسف شدم.همین

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ مهر ۹۲ ، ۰۷:۳۷
هادی مسعودی