۲ مطلب در آذر ۱۳۹۲ ثبت شده است

پرسشی امروز در جامعه مطرح شده و در اذهان شکل گرفته است که اگر به طور شفاف و واضح پاسخ داده نشود،می تواند باعث برخی سلب مسئولیت ها و یا منتج به برخی سوءظن ها و یا موجب برخی سکوت ها و شاید توجیه ها در جامعه شود،حتی می تواند دستاویز بعضی از افراد،برای سرکوب هر نوع صدای مخالفی شود.سوال این است:«آیا در روند مذاکرات هسته ای و توافقات صورت گرفته،تمامی اعمال و رفتارهای تیم مذاکره کننده تحت نظارت مستقیم رهبر انقلاب می باشد و هر نوع تصمیمی در این خصوص اولا مورد بررسی رهبری قرار می گیرد و با صلاحدید ایشان اتخاذ می شود و آیا نقش تیم مذاکره کننده در این مذاکرات،فقط انتقال منظورات و بیانات رهبری به گروه 5+1 است؟» پاسخ ما،طبق فرمایشات امام خامنه ای(ارواحنا له الفدا)،به دلایل زیر منفی است:

1.«ما از تحرک دیپلماسی دولت از جمله سفر نیویورک حمایت می کنیم،زیرا به دولت خدمتگزار اعتماد داریم و به آن خوشبین هستیم،اما برخی از آنچه که در سفر نیویورک پیش آمد به جا نبود،چون ما دولت آمریکا را غیر قابل اعتماد،خودبرتربین،غیرمنطقی و عهدشکن می دانیم.(1)»

جمله ای که در بالا آمد،به خوبی روشن می سازد که تیم مذاکره کننده،تمامی تصمیم ها و اعمال خویش را قبل از انجام و اتخاذ،به محضر رهبر انقلاب نمی رسانند که اگر اینگونه می بود هیچگاه رفتار نابجایی از آنان صورت نمیگرفت تا رهبری بفرمایند: «برخی از آنچه که در سفر نیویورک پیش آمد به جا نبود

2.«ما البته در جزئیات این مذاکرات مداخله نمی کنیم،یک خطوط قرمزی وجود دارد،یک حدودی وجود دارد،این حدود باید رعایت شود،اینرا گفتیم به مسئولین و موظفند که این حدود را رعایت کنند...(3)»

رهبری انقلاب،متعدد به این موضوع اذعان نموده اند که در جزئیات ورود نمی کنند؛اساسا شان رهبری انقلاب،مداخله در جزئیات نیست،ایشان اهداف کلان و خط و مشی های کلی را تعریف می کنند و تعییین ساز و کارها را بر عهده مسئولین امر می گذارند؛رهبری سیاست گذاری و جهت دهی می کنند و مسئولین مربوطه موظفند طبق راهبردهای رهبری،راهکارهای جزئی را تعریف و اجرا نمایند.

3.«در همین قضیه هسته ای،آنوقتی که ما با این ها همراهی کردیم و عقب نشینی کردیم،البته برای ما تجربه ای بود،اما این واقعیت است،این ها جلو آمدند؛اینقدر جلو آمدند که من در همین حسینیه گفتم اگر بنا باشد،که این روال از سوی آنان ادامه پیدا کند،من خودم وارد قضیه خواهم شد و وارد قضیه شدم،ناچار شدیم،این ها کار ما نیست.(3)»

جمله فوق از امام خامنه ای،پیرامون توافق سعدآباد در سال 82 می باشد،که نتیجه آن،توقف روند هسته ای ایران به مدت 2 سال و تحمیل برخی هزینه ها بر جمهوری اسلامی شد.سوالی که پیش می آید این است که اگر نعل به نعل تصمیمات اخذ شده توسط تیم دیپلماسی آن زمان،با اجازه و تایید رهبری بوده است،پس چگونه می شود که ما مجبور به عقب نشینی شده و 2 سال عقب می افتیم و درآخر با دخالت رهبری،مساله حل و ختم به خیر می شود؟

4.«جناب آقای رئیس جمهور؛دستیابی به آنچه مرقوم داشته اید درخور تقدیر و تشکر از هیئت مذاکرات هسته ای و دیگر دست اندرکاران است و می تواند پایه اقدامات هوشمندانه بعدی قرار گیرد...(4).»

وقتی رهبری انقلاب،در پاسخ به نامه آقای روحانی پس از توافقنامه ژنو می فرمایند:«دستیابی به آنچه مرقوم داشته اید درخور تقدیر و تشکر از هیئت مذاکرات هسته ای و ...است» این به معنی آن است که رهبری پیرامون توافق صورت گرفته اخبار دریافت شده قبلی ندارند و اطلاعات ایشان پیرامون توافق صورت گرفته،محدود به نامه ایست که جناب رئیس جمهور برای ایشان نگاشته اند؛جمله ذکر شده،این موضوع را می رساند که قضاوت رهبری راجع به عمل اتفاق افتاده،منحصرا مطابق نامه آقای روحانی به ایشان می باشد و هماهنگی قبلی در این مورد با معظم له صورت نگرفته است.

(1):بیانات امام خامنه ای در مراسم دانش آموختگان دانشجویان ارتش

(2):بیانات امام خامنه ای در دیدار با پنجاه هزار از فرماندهان بسیجی

(3):بیانات در دیدار با مسئولین و کارگزاران نظام 3/5/91

(4):پاسخ به نامه رئیس جمهور 3/8/92

۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ آذر ۹۲ ، ۰۷:۲۴
هادی مسعودی

برای التیام زخم های درونیم،از ناچاری به قلم روی آوردم.نمی دانم از کجا و از چه بگویم؟بغض گلویم را می فشارد،گاهی اوقات سینه ام سنگین می شود،چقدر سخت است حال کسی که درد و مشکلی را می بیند اما توان حل آن مسئله را ندارد.داد می زند،حرف می زند،می گوید،اشک می ریزد،اما...اما سودی ندارد.

شبی بود بارانی،بارانی از رحمت بی منتهای الهی،بارانی زیبا و دلربا،بارانی...بارانی که اگر چه از دید بسیاری از ما رحمت است،اما برای بعضی(شاید بسیاری)جز زحمت نیست،جز درد و سختی و سوز و سرما و بی خانمانی نیست.در یکی از این شب های بارانی،سری زدیم به تعدادی از هم وطنانمان در شهر،کسانی که به هر دلیلی شب ها جای خوابی برای سکنا ندارند،روزها فندک پر می کنند و شب ها تا صبح می لرزند.آن شب صحنه ای را مشاهده کردم که آه از نهانم برخاست،از اعماق وجود سوختم،جوانی حدودا 25 ساله در کنار مادرش،زیر پتو نشسته بودند و در حال مصرف بودند،به آنان نزدیک شدیم،گفتند:"3 سال است که وضعیت زندگیمان همین گونه است،شب ها را در پارک می خوابیم،زیر همین اسمان..."کم کم پس از دقایقی گفتگو اشک از چشمان معصوم آن مادر سرازیر شد،پس از چندی پسرش هم همینطور،با هم از درد زمانه اشان می گفتند و اشک می ریختند و اشک می ریختند...و من،تنها کارم این بود که به روضه های آنان گوش فرادهم و ...

اما چه بگویم از بی دردی برخی مسئولین،بی دردی برخی روحانیین،حزب الله...در جامعه اسلامی،کشوری که به نام امیر المومنین بر پاست،شهری که نام سومین حرم اهل بیت را به یدک می کشد،در چند کیلومتری حرم شاهچراغ،عده ای هستند که بیمارند،مریضند،به هر دلیلی،شب ها جایی برای خواب ندارند،از شدت سرما به آتش و فندک و منقل و ... روی می آورند...راه حل چیست؟آیا باید از مشی علی(ع) پیروی کنیم و همانگونه که ایشان دستور دادند که پیرمردی یهودی که رو به گدایی آورده بود را از بیت المال تامین کنند،به این زیر چرخ ماندگان روزگار برسیم و با دید نجات همه انسان ها با آنان برخورد کنیم،یا مردانگی را قورت دهیم و انسانیت را قی کرده و آنان را به دریاچه نمک بیندازیم؟کدامیک؟کدامیک راه اسلام است؟آیا این بود تعهد مسئولین ما برای تحقق وعده های روح الله؟

آنچه که بر زخمم نمک پاشید دیدار دختری 27 ساله در بین این کارتن خواب ها بود به نام هستی:"اگر جایی برای خوابم تامین بشه ترک می کنم،از سرما ناچارم،به خدا منم آدمم،دوست ندارم وقتی سوار تاکسی میشم بقیه به خاطر بوی لباسم از ماشین پیاده شن،منم می فهمم،منم عزت و آبرو دارم،من الان 11 ساله که تنها زندگی می کنم..."تکلیف دین اینان با چه کسانی است؟مسئولیت بی دینی این بی سر پناهان را چه کسانی بر عهده خواهند گرفت؟ای کسانی که برای یک تار مو یقه پاره می کنید و جنجال به راه می اندازید،شب در خیابان خوابیدن یک دختر جوان را درک می کنید؟ای روحانیونی که در کنج حجره های خود بیتوته کرده و با ذکر و درس و صرف "فعلا فعلو" و بحث پیرامون حیض و غسل جنابت و شکیات نماز روزگار می گذرانید،تن فروشی یک دختر 13 ساله را برای شب در خیابان نخوابیدن درک می کنید؟انسانیت را می فهمید؟سری به محله های سنگ سیاه زده اید؟کمی دود خورده اید؟

چقدر کم اند شیعه در این شهر به نام شیعه،چقدر  با آدمیت بیگانه شده ایم،چه خوب مجالس عزاداری با شام های چند صد هزار تومانی،خیالمان را از دینداریمان تخت کرده است،چه خوب پسوند اسلامی را برای توجیه نا مسلمانیمان صرف می کنیم،چه خوب تعظیم شعائر می کنیم قربة الی الله،برای تحریف حقایق،چقدر برخی مسئولین ما بی شرمند،چه مقدار برخی روحانیون ما بی خیالند،چه زیبا بعضی هیئتی های ما به اسم کربلا،راه کربلا را بند می کنند...ای هستی تو روز هاست که در بین نامحرمان به سر می بری،روز هاست که تا صبح از سرما کلیه درد گرفته ای،روز هاست که چیزی به نام دین برایت نا آشناست...ای هستی،تو سال هاست که تمام هستی ات را در خیابان زیر سرما،داده ای بر باد،اما غافلی،غافلی از کسانی که بر روی نیستی تو،برای خود چه هستی ها که نساخته اند و هر روز بر روی دوش تو در حال صعودند و تو ،هر روز در حال سقوط...ای هستی سلام ما را به دختر 13 ساله ات برسان و بگو که وضع اینگونه نخواهد ماند،نخواهد ماند...بگذار این روزهای حرام بگذرد...


 

۳ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ آذر ۹۲ ، ۲۰:۰۷
هادی مسعودی