۱ مطلب در بهمن ۱۳۹۳ ثبت شده است

چند وقتی است که بر آسیب شناسی عملکرد جریان حزب الله مبادرت ورزیده(+) (+) و سعی کرده ام با نقد جریان مذهبی قدمی در راه اصلاح در این بستر بردارم؛ البته که خود را بری و دور از نقد های ذکر شده ندانسته و اولین مخاطب این نقدها را خودم میدانم...اما بعد...


در سال های اخیر ما به اصطلاح مذهبیون به گونه ای خود را از مردم جدا ساخته و در دنیای خودساخته خویش در حال گذران زندگی هستیم که شاهد این موضوع می باشیم که روز به روز نگاه و اعتماد مردم به قشر ظاهر الصلاح جامعه بدتر و کمتر شده و میرود به آنجا که دیگر هیچ زبان مشترکی بین جریان حزب الله و مردم تعریف نشده و دو قشر دیگر توان تحمل یکدیگر را هم نداشته باشند.


به عنوان مثال؛ چند وقتی است پیگیر مشکلات متقاضیان مسکن مهر می باشیم؛ کسانیکه با امید به خانه دار شدن به نظام اعتماد کردند و اینگونه جواب گرفتند(شرح حال مردم مسکن مهر مفصل است، جای دیگری ان شاالله به آن خواهم پرداخت). قبل از آنکه با مردم ارتباط بگیریم، این کار را به غایت ساده و سهل فرض می کرده و بر این گمان بودیم که با کوچکترین ارتباطی می توانیم اعتماد مردم را جلب نموده و به کار خود ادامه دهیم. اما واقعیت چیز دیگری بود...


در ابتدای ارتباط، دید مردم به ما بسیار منفی بود؛ قبل از اینکه با آنان رو در رو شویم در یکی از شبکه های اجتماعیشان خواندیم که با هم راجع به ما صحبت می کردند و این نکته را به هم تذکر می دادند که این دانشجویان، شاید نفوذی های سازمان عمران باشند که بخواهند حرکت ما را متوقف و یا منحرف کنند. به اوج فاجعه زمانی پی بردیم که آنان را در تجمع مقابل مجلس دیدیم. یکی از معترضین از بنده پرسید:" شما فاز چند هستید؟" ؛ در جواب گفتم:" ما متقاضی مسکن مهر نیستیم، تعدادی دانشجو هستیم که وظیفه خود می دانیم پیگیر مشکلات و مطالبات مردم باشیم." شاید نتوانم تحیر و تعجب آن فرد در واکنش به پاسخم را شرح دهم؛ بسیار ساده انگارانه بود اگر فکر میکردم که آن مرد صحبتم را باور کرده است.


متاسفانه در این سالها، نوع مواجهه ما با مردم به گونه ای بوده است که نه تنها آنان نگاهشان به ما خنثی نیست، بلکه کاملا منفی به ما نگاه می کنند. یکی از نگرانی های لیدر معترضین این بود که نکند شما می خواهید از این حرکت مردمی سوء استفاده کرده و از ما استفاده ابزاری کنید! توجه می کنید؟ نظر آنان درباره ما حتی ممتنع نیست، نگاهشان کاملا سیاه و منفی است. واقعا دلیل و علت این نگاه چیست؟


به نظر نگارنده پاسخ واضح و مشخص است؛ بیاید خودمان را جای مردم قرار دهیم؛ «در تمام این سال ها هیچگاه افراد به ظاهر مذهبی زمان مشکلات کنار من نبوده اند؛ هیچ زمانی دغدغه من، تبدیل به دغدغه آنان نشده است؛ اغلب اینان را کنار خود حس نکرده ام؛ مقابل خویش دیده ام. بسیاری از اوقات من خوشحالم این به اصطلاح مذهبیون ناراحتند، من ناراحتم و این دوستان خوشحالند؛ زمان مریضی و درد و رنج و گرفتاری اصولا کاری با من ندارند، هر وقت که زمان انتخابات می شود فقط به سراغم می آیند؛ معمولا به گونه ای با من حرف زده اند که انگار من نمیفهمم و او می فهمد، من نمی دانم او می داند، همیشه از بالا به من نگاه کرده است، اما هیچگاه دلیل برتری او بر خودم را متوجه نشده ام. با این اوصاف چرا من باید حس نزدیکی با این مذهبی ها داشته باشم؟ موسی به دین خود، عیسی به دین خود...»


متاسفانه نگاهی غلط بر ما حاکم است و آن اینکه اصرار داریم که هر موضوعی را وارد معادله "تضاد" کنیم؛ اصولا چیزی به نام "تغایر" برای ما تعریف شده نیست؛ نمی خواهیم بپذیریم که اگر دوچیز عینا مانند هم نیستند، متضاد هم نیستند، مغایر هستند، گرایش زیادی به ساخت دوقطبی داریم؛ دو قطبی با حجاب – بی حجاب؛ با بصیرت-بی بصیرت، اصولگرا – اصلاح طلب و ...نمی توانیم بپذیریم که ممکن است بین این دو مفهوم، مفاهیم دیگری هم وجود داشته باشد که شاید صحیح باشد.


حضرت امیر(ع) می فرمایند(نقل به مضمون): "مومن کسی است که بین مردم باشد اما (لزوما) با مردم نباشد". ما در تمام این سال ها هیچگاه بین مردم نبوده ایم. البته همیشه "با مردم بودن" هم موضوع مورد مذمتی نیست. این نباید برای ما تابو شود که همیشه مردم اشتباه فکر و عمل میکنند و ما باید در صدد اصلاح مردم برآییم(مثال نقض این دیگاه متعدد است که بارزترین آن حرکت مردم در 9 دی است). چه لزومی دارد وقتی پاشایی فوت کرده و مردم برای تشییع جنازه آن از خانه های خود بیرون آمده و گریه می کنند، ما شروع به نقد این حرکت کرده و وا اسلاما سر دهیم؟ مگر حرکت مردم، حرکت اشتباهی است؟ چه اشکالی دارد که من عزادار یک فرد هنرمند شوم؟ چرا من حزب اللهی مردم را در این مقاطع همراهی نمیکنم، چرا با ناراحتی آنان ناراحت نیستم؟ متاسفانه ما در این سال ها به "تو ذوق زنی مردم" عادت کرده ایم.


این روزها این جمله را بین مردم معترض زیاد می شنوم که:" ما در اوج فقر و بدبختی به سر میبریم و نظام به لبنان و غزه و سوریه کمک می کند؛ ما اول باید به فقرای خودمان برسیم بعد دیگران". و جالب اینجاست که برخی عماریون این تکلیف را بر دوش خود حس کرده که به این سوال جواب کافی داده و مجالس "پاسخ به شبهات" راه اندازی می کنند.


اما بر عکس این دوستان بصیر، بنده در واکنش به این جمله مردم فقط یک جواب دارم و آن اینکه:"حق دارید که این جملات(هر چند غلط) را بر زبان بیاورید". مردم وقتی می بینند که مذهبیون در تنگناها کاری به آنها ندارند و اوج حس انسان دوستی این ریشوها زمانی گل می کند که برای دفاع از مدافعان حرم در سوریه پول جمع می کنند، چرا این جملات را بر زبان نیاورند؟ وقتی می بینند که جریان حزب الله اصولا کاری جدی و اساسی در راستای ساماندهی به حال فقرا و مستضعفین جامعه ندارد اما دمادم از کمک به فلسطین و لبنان دم می زند، چرا اینگونه سخن نگویند؟


به جد بر این باورم که مسیر حرکت جریان حزب الله از بین مردم میگذرد و معتقدم ارتباط با مردم باعث تعادل شده، کم کم موجب ایجاد زبان مشترک بین مردم و مذهبیون می گردد.


بودن در کف جامعه و ارتباط با مردم، به جریان حزب اله کمک می کند که متوازن و متعادل و واقع بینانه تحلیل کرده و به مسائل نگاه کنند. به نظرم تجدیدنظر در نگاه و ارتباط و تعامل با مردم، امروز موضوعی جدی و مهم باشد.


اللهم ما بنا من نعمت فمنک

 

 

۲ نظر موافقین ۲ مخالفین ۰ ۱۴ بهمن ۹۳ ، ۰۲:۰۲
هادی مسعودی