بعد از حدود سه ماه پیگیری مداوم موضوع برج های دوقلو خیابان زند،شاید الان زمان آن باشد که کمی به عقب بازگردیم و اهداف و نتایج کار را بررسی کرده و با دیدی از بالا قضیه را از نظر بگذرانیم.پس از گذشت حدود یک ماه از کار،سوالی برای برخی دوستان پیش آمده بود که بد نیست اینجا مطرح شده و در حد وسع جواب داده شود؛سوال این بود که آیا ساخت دو برج ارزش این همه وقت گذاری و پیگیری و درگیری و ... را دارد یا خیر؟حالا این دو برج هم ساخته شود،مگر چه اتفاقی رخ می دهد؟پاسخ این است که این موضوع فقط و فقط مطالبه گری صرف،جهت جلوگیری از ساخت دو برج نیست،ساخت این برج،محل نزاع دو نوع تفکر پیرامون الگوی پیشرفت و توسعه شهر شیراز است؛یک فکر که مدینه فاضله خود را دوبی قرار داده و قصد دارد شیراز را هم به آن سمت ببرد و آرمانشهر خود را کشورهای درجه چندم غرب زده(و نه غربی) قرار داه است؛و تفکر مقابل که بر این باور است که شیراز باید سومین حرم اهل بیت شود؛هویت تاریخی – مذهبی خویش را بازتولید کند و تنها الگوی توسعه و پیشرفت شهر،باید حول محور عدالت اجتماعی تنظیم شود.
پس محل درگیری،نقطه عدالت است،همان موضوعی که مهم ترین هدف انقلاب اسلامی است،اهمیت موضوع به این دلیل است.تقابل و مبارزه در این قضیه،شاید یکی از مهم ترین موضوعاتی باشد که همیشه در صدر درگیری های انقلاب اسلامی بوده است و همچنان تقابل این دو نوع تفکر،دو نوع اسلام،دو نوع شیعه ادامه دارد و سرنوشت انقلاب،پایان این نبرد است که روشن خواهد شد.لازم می دانم راجع به نتایج و برکان قضایای رخ داده نکاتی را عنوان نمایم:
.1از دیرباز یکی از مهم ترین دغدغه های دلسوزان و بزرگان،نبود اتحاد بین جریان های مذهبی و ارزشی بوده است.اما همیشه و تا هم اکنون بحث بر سر این موضوع به نتیجه ای نرسیده است چرا که تا نام اتحاد به میان می آید اولین سوالی که پرسیده می شود این است:"اتحاد بر سر چه؟" اتحاد برای به تاراج بردن انقلاب؟خیر:..."ولا تعاونوا علی الاثم و العدوان".نکته دیگر آنکه آیا داشتن اتحاد به خودی خود دارای اصالت است؟یا اتحاد باید برای رسیدن به اهداف بزرگ تر و متعالی تر شکل گیرد؟و موضوع دیگر آنکه اتحاد با چه کسانی و با چه معیاری؟آیا معیار اتحاد،ظاهر افراد و ریش و تسبیح داشتن آنان است؟باز هم خیر...اما این بار اتحادی مقدس حول یک محور مشترک به وجود آمد؛اتحاد حول محور عدالت اجتماعی.با تعریف عملیات مشترکی که اهمیت آن را در بند قبل توضیح دادم،بسیاری از قشرها از جمله:دانشجویان ، اساتید دانشگاه ، طلاب ، کارشناسان شهری ، گروه های محیط زیستی و برخی مسئولین متعهد و ... پای کار آمدند و تمام توان و انرژی خود را برای جلوگیری از تحمیل چنین ظلمی بر شهر و ترویج چنین فکری بر انقلاب گذاشتند تا ثابت کنند که انقلاب به نام عده ای معدود توتالیتر در نیامده و ملاک ارزشی بودن هم ظاهر افراد نیست،چرا که اگر همان اهداف امام روح الله را به خوبی برای جامعه ترسیم کنی،همان به ظاهر غیر مذهبی(که فقط یک عیب بیرونی) دارد حاضر است سرمایه خود را به پای انقلاب بریزد و اثبات کند که بر خلاف عده ای تنگ نظر که فقط خود و خانواده و حزب خود(که البته بین حزب و خانواده اشان تفاوتی نیست) را وارثان انقلاب می دانند،انقلاب هنوز دارای 98 درصد رای است،کافی است آقایان کمی از مسند قدرت به زیر آمده و نیم نگاهی به اصلی ترین عامل انقلاب،یعنی"مردم" بیندازد.
2.نکته قابل توجه دیگر آنکه پیگیری قضایای اخیر توسط جنبش دانشجویی،تراز واقعی جنبش دانشجویی شیراز را به رخ دانشجویان تمام کشور کشید و نشان داد که عده ای دانشجوی ساده با داشتن دغدغه ها و اهداف بلند،چقدر عالی و دقیق می توانند در معادلات شهری ایفای نقش کرده و زمین بازی را به نفع مستضعفین و به سود عدالت بر هم بزنند.رتبه جریان دانشجویی پس از پیگیری این موضوع،چندین درجه رشد کرد و دانشجویان با عملکرد حدودا بی اشکال خود،نشان دادند که فقط اهل شعار و حرف نیستند و در عرصه عمل،حرف ها برای گفتن دارند.مطرح نمودن حرف های قوی کارشناسانه،عکس العمل های به موقع و دقیق،بررسی و رصد مداوم کارهای انجام شده و آسیب شناسی دائم از کار،مشورت گرفتن از بزرگان،هماهنگی با دیگر گرو ها،داشتن ادبیات طلبکارانه در مواجهه با مسئولین(طبق نظر امام خامنه ای)،رعایت مراتب امر به معروف و نهی از منکر،مطالبه گری محترمانه بدون هیچ گونه توهین و ... تعدادی از ویژگی های عملکرد دانشجویان در قضیه اخیر می باشد.
البته نا گفته نماند که متاسفانه برخی تشکل ها بدلیل گرفتار شدن در دام اختاپوس احزاب و درگیری در بازی های صرفا سیاسی از جنس دهه شصت، که نه تنها دردی از انقلاب دوا نمی کند بلکه یک ارتجاع به تمام معنا برای جنبش دانشجویی است،از همراه با قافله جریان دانشجویی متعهد و انقلابی جا ماندند که امیدواریم تا چند وقت آینده با درک پیام 6/8 امام خامنه ای رسالت واقعی خویش را شناخته و خود را به تراز واقعی و فعلی جریان دانشجویی شیراز برسانند
.3.همیشه یکی از مهم ترین ناراحتی ما،عقب افتادگی طلاب و روحانیت پس از انقلاب از رسالت واقعی و اصلی خویش بوده است.متاسفانه با اینکه روحانیت وظیفه اصلی درک و بازتولید اهداف و آرمان های انقلاب طی این سال ها را داشته است،اما متاسفانه با گذشت حدود 35 سال از انقلاب،هنوز نتوانسته جایگاه واقعی خود را پیدا کند و بین روحانیت فعلی و داعیه ها و انتظارات امام و رهبری از آنان،فرسنگ ها فاصله و اختلاف است.اما پس از شروع اعتراضات پیرامون این برج و ورود پر رنگ طلاب و برخی روحانیون،کورسویی از امید در دل ما درخشید و ما مفتخریم که امروز در شیراز یک نسل "طلبه عدالتخواه" در حال تربیت و رشد هستند؛از همین جا لازم می دانم ارادت و تواضع خود را خدمت روحانی عدالتخواه؛حجت الاسلام و المسلمین حاج آقای عرفانی فرد عرض کنم
4.از دیگر برکات اتفاقات اخیر،روشن شدن چهره واقعی برخی افراد ظاهر الصلاح در این شهر بود که شعار وا اسلامایشان و ذکر های از ته حلقومشان،گوش فلک را کر کرده بود؛کسانی که با داشتن ظاهری انقلابی و اسلامی،مهم ترین مروجان همان تفکر غرب زده ضد عدالت بودند،کسانی که با روکش اسلام و انقلاب،قصد به محاق بردن انقلاب را داشتند.به لطف خداوند چهره اینان به خوبی برای همه شفاف شد.از امام روح الله یاد گرفتیم که خاکریز مبارزاتی خود را بر روی مفهوم "عدالت اجتماعی" بگذاریم و از هر که و هر جا که قدمی هر چند اندک در راه عدالت بر دارد،دفاع کنیم و مقابل هر شخصی و با هر منصب و ظاهری که بخواهد مقابل "عدالت" قد علم کند بایستیم و بجنگیم.در قضیه اخیر،برخی کسانی که اتقو اتقو هایشان تمام جهان را گرفته بود نشان دادند که از آب دور بودند اما شنا گرانی بس حرفه ای بودند،ثابت کردند به وقت لازم حاضرند روی اخلاق رژه روند و به راحتی حدیث "...انی بعثت لاتمم مکارم الاخلاق .." را به دیوار بکوبند
.5.دوباره و چند باره این گزاره برای همگان اثبات شد که:"اصولگرایی و اصلاح طلبی دو اصطلاح صرفا سیاسی و قشری بوده که بزرگ ترین مدعیان آن بارها اثبات کرده اند برای منافع اقتصادی حاضرند بر سر یک میز بنشینند و معامله کنند.دعواهای چپ و راست،دعواهایی زرگری،غیر اصیل و صرفا سیاسی بوده و این دو حزب،بارها و بارهانشان داده اند که حاضرند برای منفعت اقتصادی و تجمیع ثروت، مصدر "متحد شدن" را صرف نموده و در راه رسیدن به اهداف مشترکشان،به تعدد بر سر یک سفره حاضر شوند.اصولگرایی و اصلاح طلبی امروزی بیشتر به دو قبیله سیاسی می مانند که هر کدام در راه قبیله شان دست به هر کاری میزنند و به موقع خود هر حقی را انکار کرده و هر ظلمی را ماستمالی می کنند. "در قضیه اخیر،شاهد آن بودیم که بزرگ ترین مدعیان اصولگرایی در شهر،همنوا با برخی اصلاح طلبان،از ساخت این برج ها با قدرت تمام،دفاع کردند و برای رسیدن به اهداف خود،بدترین توهین ها و شدیدترین تهمت ها را به منتقدین و دلسوزان شهری اطلاق نمودند؛دفاع برخی رسانه های اصلاح طلب و معلوم الحال از این مدعیان اصولگرایی نیز شاهدی دیگر بر ادعای ماست .
سخنان دبیر موتلفه اسلامی راجع به برج ها،سکوت و شاید دفاع دبیر جبهه پیروان شیراز از این پروژه،عدم همراهی تشکل دانشجویی وابسته به جناح راست با جریانات منتقد،...شواهدی چند بر دفاع مدعیان اصولگرایی در این شهر از قضیه برج ها است.بارها گفته ایم،باز هم می گوییم،به تعریف اصولگرایی از منظر رهبری و با مولفه های مد نظر ایشان معتقدیم و اصولگرایی و اصلاح طلبی مصطلح امروزی را قبول نداریم،به تقسیم بندی مکتبی و غیر مکتبی در چارچوب انقلاب اسلامی قائلیم و صف بندی ما بر مرزهای عدالت اجتماعی است و بر هر چه و هر کس و با هر ظاهری(چه با عمامه،چه بی عمامه،چه با ریش،چه بی ریش،چه با کراوات،چه بی کراوات و ...) که بخواهد قدمی،خواسته یا نا خواسته خلاف "عدالت" بر دارد مخالفیم و با او مبارزه می کنیم.
و در آخر اینکه در قضایای اخیر،به خوبی این جمله امام خامنه ای(ارواحنا له الفدا) را درک کردم:" با آغاز مبارزهى جدّى با فساد اقتصادى و مالى، یقیناً زمزمهها و بتدریج فریادها و نعرههاى مخالفت با آن بلند خواهد شد. این مخالفتها عمدتاً از سوى کسانى خواهد بود که از این اقدام بزرگ متضرر میشوند و طبیعى است بددلانى که با سعادت ملت و کشور مخالفند یا سادهدلانى که از القائات آنان تاثیر پذیرفتهاند با آنان همصدا شوند. این مخالفتها نباید در عزم راسخ شما تردید بیفکند..."
به امید برداشتن قدم های بلند تر و مهم تر در راه عدالت اجتماعی و حقوق مستضعفین و مبارزه با پول پرستان و سرمایه سالاران ظاهر الصلاح و به ظاهر مذهبی...ان شاالله.