۱ مطلب در آبان ۱۳۹۴ ثبت شده است


انتخابات مجلس نزدیک است؛ احتمالاً به زودی برخی برای رأی آوری گزینه خود، شروع به لولو سازی از طیف مقابل کرده و قضیه همیشگی اصلح نامقبول و صالح مقبول را پیش بکشند. برای پیشگیری از شوکه شدن و غافلگیری جریان حزب الله، شاید لازم باشد نکاتی را ذیل این سوال مصداقی مطرح کنم؛ اگر در یک انتخابات، مخیر شوم به رأی دادن بین آقای روحانی و دکتر قالیباف، به کدامیک رأی خواهم داد؟


پاسخ واضح است؛ دکتر حسن روحانی. دلیل اینجاست که ما اعتقاد داریم که شاغول و معیار سنجش عملکرد مدیران در یک حکومت اسلامی، «عدالت» است. یعنی برآیند نهایی عملکرد افراد را نظاره کرده و بر اساس دوری و نزدیک از این شاخص قضاوت می کنیم. عدالت هم یک مفهوم باز مبهم کور نیست؛ اینکه رویکرد یک مدیر در جهت تحقق عدالت اجتماعی و کم کردن نابرابری های اجتماعی چگونه است و اساساً چگونه باید باشد، امر پیچیده و غامضی نیست.


بنده بر این باورم که جهت گیری کلی مدیریت جناب قالیباف با دکتر روحانی فرق چندانی نخواهد داشت؛ این نتیجه گیری حاصل یک حدس و گمان رویایی و آسمانی نیست؛ الان چندین سال است که آقای قالیباف در سمت حاکم کلانشهری مانند تهران در حال فعالیت هستند؛ عملکرد ایشان مشخص و روند مدیریتی حضرتشان در چند سال اخیر قابل دسترسی، مشاهده و موشکافی است.


پس در برون داد عینی بر اساس معیاری که عرض کردم، تفاوت قابل ملاحضه ای بین این دو عزیز نمی بینم. اما نتیجه کار متفاوت است؛ اگر آقای قالیباف رأی بیاورند احتمالا همین روند دکتر روحانی را طی کنند با یک تفاوت؛ همگان ایشان را به عنوان یک مدیر جهادی شناخته و نام سردار قالیباف به نام اسطوره فرماندهان جنگ، در محافل مذهبی در حال گردش است. نتیجه این می شود که دیگر دهان منتقدین به دولت دکتر قالیباف، توسط همان حزب اللهی های سابق و فرماندهان و همرزمان سردار، به هم دوخته می شود. در نتیجه حزب الله در برابر حزب الله می ایستد.


مشکل هم فقط شخص دکتر قالیباف نیست؛ این نوعی نگاه است که متأسفانه طیف عظیمی از مدیران جامعه ما را در بر می گیرد؛ طیفی که ذیل عنوان واحدی به نام «تکنوکرات»، همدست و همداستان شدند تا با تمسک به هر ابزاری، «عدالت» را از اولویت انداخته و «توسعه در درون و تنش زدایی در برون» را جایگزین آن کنند.


شاهد این مدعا تلاش ها و تقلاهای دکتر علی لاریجانی برای تصویب لایحه مرتبط با برجام در مجلس می باشد. لابی و دست و پا زدن برای قالب کردن ننگ نامه برجام، توسط دبیر فراکسیون «رهروان ولایت» صورت پذیرفت، نه به وسیله برخی دولتی ها. حال برشمارید تلاش های همین طیف برای تصویب قانون ضد جمهوریت «استانی شدن انتخابات» و دیگر اعمال این حضرات. تکنوکرانت ها اصولاً اینگونه اند؛ مردم در نگاه آنان محلی از اعراب ندارد، عدالت در هیچ کجای دغدغه های آنان یافت نمی شود، چون به توسعه و جذب سرمایه گذار معتقدند، پس مسئله ای به نام «استقلال» و نگاه های درونزا در معادلات فکری آنان جایی ندارد و بالاخره بدلیل زاویه دیدی که با مبانی انقلاب دارند، همیشه مردم را متهم کرده و خستگی و ضعف خویش را به پای مردم می گذارند. نکته جالب ماجرا اینجاست که که افراد معتقد به این نگاه، احتمالاً از نظر ظاهری(ریش و تسبیح و یقه آخوندی و ...) با هم متفاوت باشند اما مهم برآیند نهایی عملکرد آنان است. اساساً این تیپ افراد و این نوع نگاه، که حدوداً در بدنه مدیران ما فراگیر شده اند، تجسم عینی این گزاره هستند: «شورش اشرافیت علیه جمهوریت»


پس پاسخ حقیر پیرامون این سوال که اگر مخیر شوید به انتخاب بین لاریجانی و روحانی نیز معلوم و واضح است.


نکته دوم آنکه شعار امروز دولت یازدهم، اعتدال است؛ روحانی گرچه سعی بسیاری دارد که با استنادهای با جا و بیجا به رهبری، اشتباه دوم خردادی ها را تکرار نکند و در ملأ عام خود را با رهبری درگیر نکرده تا به کارهایش به دور از شانتاژ و تبلیغات حزب اللهی های سطحی و قشری برسد؛ اما بالاخره نوع چینش کابینه حقوقدان ما گویای جهت گیری مدیریتی ایشان است. به معنای ساده تر، مشت روحانی برای ما باز است و بسیاری از کارهای امروزی او، ریشه در وعده های دیروزیش داشته و انتظاری بیشتر هم از او و همکارانش داشتن، به نظر انتظاری گزاف و بی مورد است، روحانی همین است؛ روحانی همین کسی است که به راحتی اقتصاد مقاومتی را به سخره گرفته و میگوید: همان اقتصاد ریاضتی بود مقاومتی بود هر چه که بود(البته این بر میگردد به آن زمانی که تازه کار بود  هنوز برخی قیدها را بلد نبود، الان دیگر حرفه ای شده است)


اما قالیباف اینگونه نیست؛ احتمالاً شعار قالیباف ولایتمداری بی چون و چراست؛ فردی ظاهر الصلاح با سابقه ای روشن در انقلاب اسلامی؛ جندین سال در جنگ نقش جدی داشته و حتی فرمانده سعید جلیلی نیز بوده است؛ شخصی که عده ای او را مصداق اتم «مدیریت جهادی» ای می دانند که رهبری سال 93 را به آن نام مزین نموده اند. تبعاً و قطعاً با حضور همچین چهره ای در انتخابات، فضا غبارآلوده تر و کار سخت تر می شود.


بالاخره تکلیف چیست؟


ما لاجرم باید بین بد و بدتر انتخاب کنیم؛ عقل می گوید به گزینه ای رأی بده که حداقل آسیب کمتری به وجهه دین بزند، حداقل از نردبان اعتبار جنگ و ولایت بالا نرود، حداقل جریان حزب الله و به تبع مردم را روبروی هم قرار ندهد، حداقل شعارهای انقلاب را به محاق نبرد؛ بگذارید اگر قرار است هسته ایمان نابود شود و استقلالمان زیر سوال برود، در تاریخ از اعتدالیون به بدی یاد کنند نه از فرماندهان جنگ، نه از مدیران جهادی، نه از اصولگرایان، نه از مدعیان...


اللهم ما بنا من نعمت فمنک...

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۱۱ آبان ۹۴ ، ۱۴:۱۰
هادی مسعودی