چه روز عجیبی بود جمعه،سفر به قعر عشق.با جمعی آکنده از اخلاص به روستا رسیدیم،دلانی پر از احساس و لبانی پر ز لبخند و طراوت به استقبالمان آمده بودند.روستایی در 75 کیلومتری شیراز،جایی که در شعاع دید مسئولین جمهوری اسلامی جایی نداشت،شعاع دیدی که از منافع یک درصدی ها تجاوز نمی کند،شعاع دیدی که فقط من هستم و حزبم و خودم و دیگر هیچ...بگذریم...وارد آن روستای سرسبز کوهستانی شدیم:ولی آباد.اولین چیزی که شاید توجهمان را به خودش جلب کرد،آبی روان بود که از چشمه جاری شده بود،از تصور استعمال آن آب کیفور شده بودم،اما غافل بودم از همین آب،چند متری آنطرفتر،همان نقطه که سگی پوزه اش را در آب کرده بود و سیر می نوشید،پیرزنی در حال شستن رخت چرکش بود و کودکی که در حال نوشیدن از همان آب بود...وارد محل اسکان که شدیم در حال استقرار بودیم که کم کم مردم نجیب آنجا می آمدند و سر می زدند و گپی میزدیم و از مشکلات می شنیدیم و و فقط می شنیدیم و افسوس می خوردیم و گاهی لبخند سرد زدنی و بغض کردنی و شاید اشک ریختنی...و این بود نهایت کار ما در قبال مشکلات این مستضعفین.

و در همان بحبوحه بود،در حالیکه صدای له شدن استخوان های روحم را زیر فشار درد های این مردم(ولی نعمتان انقلاب) می شنیدم،به یاد کلام روح بخش روح الله الخمینی افتادم و چه گران تمام شد برایم این یادآوری و چه آتشی زد به خرمن وجودم این تذکره.حکایت پیرمردی را می شنوی که با بغض می گوید:"پسر رعنا و زیبایم در اوج جوانی،همینجا تصادف کرد،بدنش عفونت کرد،راه خراب بود،هرچه بدنبال ماشین گشتم نیافتم...نهایت از بین رفت،جوانم،حاصل عمرم،3 سال پیش جلو چشمانم جون داد...من بودم که در زمان جنگ به جبهه میرفتم،ماشین می آوردم و گروه گروه جوانان را به جنگ می بردم،34سال از انقلاب می گذرد و مسئولین برای ما هیچ نکرده اند،هیچ".و من خراب،پس از شنیدن  حکایت تقلاهای او،جزبغض و سکوت کاری نداشتم فقط یک جمله به او گفتم:"حاج آقا لطفا ما را دعا کنید."و بعد به یاد این جمله امام(ره) افتادم که:"خدمت به احکام اسلام بکنید و برای اینهایی که اولیای ما هستند،این پایین شهریها و این پابرهنه ها،اینها ولی نعمت ما هستند...باید ملتفت باشید که آقا شما همان آدمی هستید که توی حبس بودید و در تبعید بودی یا در انزوا.این مردم اند که آمدند ما را آوردند بیرون از همه اینها و ما اگر تا آخر عمرمان به انها خدمت کنیم،نمی توانیم از عهده خدمت اینها برآییم."

این همه سال از انقلاب اسلامی مدافع محرومین برای مستضعفین به وجود آمده گذشته است و داریم هنوز مناطقی را که از اولیات زندگی محرومند،تعدادشان هم کم نیست...و چه بی مصرف و خائنند برخی مسئولین ما و چه بی درد و بی دغدغه اند برخی حزب اللهی های ما...ننگ بر ما و بر این مسلمانی ما.عده ای در چند کیلومتری پنجمین کلان شهر کشور در فقر دست و پا میزنند،هنوز گاز و آب و راه ندارند،امنیت ندارند،خانه بهداشت ندارند،انواع بیماریها دچارشان شده و ما راحتیم،بی خیال به امید امام زمان،تمام دغدغه ام این است:برویم کربلا،سینه بزنیم برویم سوریه ،از حرم دفاع کنیم،برادر التماس دعا داریم.کربلای ما جای دیگری است،جملات پر از درد مرا پذیرا باش،مخاطبم کسانی هستند که جز به حرم و خودم به چیز دیگری نمی اندیشند:"بیزارم از تو،از منشت،وجودت و تفکرت ای برادر،اگر برادری در میان باشد.تو خدای خودت را یاری کن و من هم خدای خودم را."ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم"من خدای خودم را به گفته خمینی کبیر با خدمت و یاری به محرومین نصرت می کنم و تو خدای خودت را با سینه زنی بی هدف و سینه خیز تا حرم رفتن و ریش گذاشتن و تسبیح چرخاندن و تذکر به بدحجاب دادن نصرت کن:«و لا انتم عابدون ما اعبد و لا انا عابد ما عبدتم...لکم دینکم ولی دین».به خدا سوگند به همان اندازه از مسئولین ملعون سرمایه پرست بیزارم که از توی متحجر بی خیال پرمدعا."

صدای ناقوس جنگ شنیده می شود،دشمن به خانه های ما راه پیدا کرده است،آخر الزمان رسیده است،چشم 250 هزار شهید بر اعمال ماست،جمهوری اسلامی در آستانه الگو شدن برای جهان اسلام است،کار بیخ پیدا کرده است اما هنوز...هنوز خیز حزب اللهی های ما تا لب کاهدان بیش نیست.به جای آنکه نقل مجالس ما به اصطلاح مذهبی ها،تمدن اسلامی و دردهای رهبری و کار علمی و اقتصاد مقاومتی و ...باشد،بیشتر بحث حول فلان سبک مداحی یا بهمان شور سینه زنی است،اگرپیرامون استقلال یا پیروزی نباشد.

هنوز باید برای برخی ضرورت تشکیل حکومت اسلامی را اثبات کنیم،هنوز باید پس از گذشت 34 سال از انقلاب،اثبات ولایت فقیه کنیم،هنوز باید برای برخی روحانیون اثبات کنیم دین از سیاست جدا نیست،هنوز بسیاری از آخوندهای ما در خلا ناشی از سیوطی و احکام نجاست و طهارت سیر می کنند،هنوز...یک نکته کلیدی و مهم را همیشه باید مدنظر داشته باشیم و فراموش نکنیم که:جریان انقلاب اسلامی،مانند هل دادن یک ماشین در سربالایی است،اگر یک لحظه از حرکت باز ایستیم،متوقف نمی شویم،زیر بار ماشین له می شویم...

اللهم ما بنا من نعمت فمنک...

پی نوشت: 1.بیش ار مدافع حرم،به مدافع حریم نیازمندیم.(از حرم تا حریم)

2.جمله امام را برای یادآوری برخی دوستان آوردم که فراموش نکنند ادبیات صحبت با محرومین باید متناسب با شان نور چشم بودنشان باشد،نه اینکه طلب کارانه با آنان صحبت شود.


۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۲ ، ۱۳:۴۳
هادی مسعودی

منویات و گفتار امام راحل،آکنده از کلید واژه هایی مانند تعهد،تخصص و مسئولیت است.درکلام ایشان اغلب،از وجوب پذیرش مسئولیت در صورت توانایی و حرمت پذیرفتن مسئولیت در صورت عدم توانایی دیده می شود.وقتی شخصی در جمهوری اسلامی مسئولیت می پذیرد،"مسئول"است،نسبت به خود،خدای خود و جامعه خود.شهرداری در کلان شهری مانند شیراز که مرکز جنوب کشور،حیاط خلوت احزاب مختلف،بهشت زمین خواران و پایتخت رانت خواران است،از جایگاهی بسیار ویژه و مهم برخوردار است.از این منظر،شورای شهر به عنوان نهاد نظارتی و پارلمان شهری و ارگانی که وظیفه انتخاب شهردار را بر عهده دارد،بسیار مهم جلوه می نماید.اعضای شورای شهر برای انتخاب رئیس جمهور شهری،آن هم شهری مانند شیراز،چه ملاک و معیار هایی را مدنظر قرار داده اند؟آیا اعضای شورای شهر،با هدف،نقشه و با تاکید بر راهبرد سومین حرم اهل بیت بودن شهر شیراز،در پی انتخاب شهردار هستند و یا برای گزینش شهردار،عجولانه،صرفا لیستی از افراد مشهور و دارای سابقه سیاسی را فهرست نموده اند و بدون هیچ معیار صحیح و دقیق،به تعدادی اسم رسیده اند؟

اینکه برخی از اعضا به حرف های کلی دامن بزنند و دمادم از "توانمندی" و "در تزار کشوری" بودن دم بزنند،فرد شایسته انقلابی در تراز گفتمان امام خامنه ای(روحی له الفدا) انتخاب نمی شود.

اعضای محترم شورای شهر،وظیفه نیاز سنجی شهر،در پی معمای شهر گشتن،معضل و شکاف شهر را،با عینک عدالت،دیدن دارند و سپس موظفند در راستای حل این معما و جستن دوای دردهای شهر،شهرداری مطابق با معیارهایی عادلانه و عاقلانه منطبق بر مشی امام روح الله انتخاب کنند.

این اعضا باید توجه داشته باشند که اگر هدف و نقشه ای شفاف برای شهر،در راستای انتخاب شهردار،نداشته باشند،خود به خود به جای "شایسته سالاری"،"باند سالاری" جای خواهد گرفت و زد و بند سیاسی،به جای تامل و بررسی حکمفرما خواهد شد.

امیدواریم که تجربه تلخ شورای سوم دوباره تکرار نشود،آنجا که بی هدف و سردرگم شهردار انتخاب می کردند و پس از شش ماه،پشیمان از سهل انگاری خویش،شهردار را استیضاح می کردند و دوباره همین قصه تکرار می شد...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۸ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۰۶
هادی مسعودی

می دانید سخت ترین لحظه زندگی یک مسلمان چه زمانیست؟زمانیکه مالش را از دست بدهد یا مصیبتی بر او نازل شود؟شاید هم اگر خیلی دردمند و مخلص باشد سخت ترین لحظه زندگیش،روبرو شدن با یک خانم بدحجاب مانتو چسبان باشد؟خیر به نظر حقیر دشوارترین زمان زندگی یک مسلمان،وقتی است که با شکایت یک زن محروم،از مشکلات زندگیش مواجه شوی و نتوانی همان لحظه،در همان آن،برای او کاری کنی.آن موقع است که فقط باید سرت را به زیر بیندازی،به کفش های خاکی(ناشی از نبود آسفالت)آن زن عفیف بنگری،آب دهانت را به زور قورت داده،عرق شرمت را پاک کنی،از روی تاسف سری تکان بدهی و برای شادی دل آن بانو،نیمچه قولی بدهی...سخن توام با بغض آن بانو که می گفت:"من که اینجا آمده ام به خاطر این است که پول ندارم وگرنه چه کسی حاضر است در جایی که نه آب،نه برق درست،نه گاز و نه تلفن درست دارد زندگی کند؟(کوشکک)" سینه ام را سنگین کرد.می دانید غیر ممکن است که حکایت فروریختن عزت نفس عده ای از مردم مسلمان خداجو را به خاطر تحقیر یک مسئول بی کفایت،برای مطالبه حقشان از زبانشان بشنوی و پس از آن از مسلمانی خودت توبه نکنی.احساس تاسف و شرم می کنم بابت مسئولینی که در انقلابی مسئولیت گرفته اند که فلسفه اصلی اش رسیدگی به مستضعفین و برقراری عدالت است،اما کاملا نمک نشناسانه کمترین توجهی به محرومیت زدایی و عدل اسلامی ندارند.حضرت امیر (ع) خطاب به مالک می فرمایند:"کسی که به بندگان خدا ستم روا دارد،خدا به جای بندگانش دشمن او خواهد شد."مسئولی که در نظام اسلامی با عیال الله اینگونه برخورد می کند،محکوم به مجازات است.چه کسی وظیفه پیگیری به انجام رساندن وعده های امام روح الله را بر عهده دارد؟می فرمایند:"من به کارمندان و کارگران و سایر طبقات مستضعف ان شاالله وعده می دهم که ایران برای شما کار درست می کند،اسلام برای شما کار درست می کند،اسلام زندگی شما را مرفه می کند،اسلام برای شما منزل درست می کند.اسلام آنقدری که در فکر مستمندان است در فکر دیگران نیست."اینکه پس از گذشت 34 سال از انقلاب،هنوز کسانی هستند که خانه ندارند،امنیت و آرامش برای زندگی ندارند،از اولیات زندگی محرومند،نشان از چند موضوع دارد:1.اسلام ناب به مردم عرضه نشده است(روحانیت)2.مسئولین با تفکر اسلام اصیل کم داشتیم و نتوانستیم تربیت کنیم.اینکه اکنون بسیاری از مدیران شهری ما در سطح کلان بر این باورند که هرکجا،هر مقدار عوارض می دهند به همان اندازه باید به آنان رسیدگی شود،نشان از بی اطلاعی مدیران ما از ابتدائیات اسلام است،فاجعه است.در حالی بسیاری از مدیران ما به این سبک مدیریتی معتقد هستند که هم اکنون این منش در نیویورک و فرانسه در حال اجراست؛روشی که نتیجه ای جز فقیر تر شدن هر روزه فقیران و ثرتمند شدن هرچه بیشتر اغنیا ندارد.اگر رهبری می فرمایند که مشروعیت ما و شما وابسته به برقراری عدالت است و هم چنین اگر ما بر این باوریم که انقلابمان ماهوا با دیگر انقلاب ها متفاوت است،رویکردش به سمت مستضعفین است،باید به فکر چاره برای این نوع منش و سبک مدیریتی باشیم و گرنه در طول زمان به قهقرا خواهیم رفت...حفظ جمهوری اسلامی با وصف اسلامی از اوجب واجبات است...

 

اللهم ما بنا من نعمت فمنک...


پی نوشت:

دوستان فعال فرهنگی،اگر در پیگیری مشکلات محرومین در شیراز و ایجاد یک موج مطالبه از مسئولین برای رسیدگی به آنان،مایل به همکاری هستند،برای دیدار حضوری و طرح مسائل جزئی،با گذاشتن پست و یا ایمیل خبر دهند.با تشکر


۲ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۲ ، ۰۴:۱۳
هادی مسعودی

اسلام دین جامع وکاملی است که به عنوان آخرین شریعت،برای هدایت و رهبری تمامی انسان ها پس از پیامبر خاتم تا قیامت آمده است.اگر نگاه خود را به این دین خاتم،سطحی و یا ناقص کنیم و در واقع برخورد سلیقه ای با آن داشته باشیم  و آنرا تکه تکه کرده و "نومن ببعض و نکفر ببعض"شویم،در واقع از عامل هدایت روی زمین غافل شده ایم و در این حالت،دیگر تقرب نه تنها ممکن،بلکه راه رسیدن به آن هر روز سخت تر خواهد شد.

از موضوعاتی که مبتلا به جامعه امروز ماست،نوعی نگاه تفکیک آمیز به حق الله و حق الناس است،نوعی نگاه غلط که راه نزدیکی به خالق هرگز از خدمت به خلق نمی گذرد،بلکه اساسا راه رسیدن به خالق،انجام یک سری اعمال عبادی خاص و فردی بین "انسان" و "خداوند" است.در این نوع تفکر با نگاهی کاریکاتور مانند،شخص بیشترین حساسیت ها را برای انجام اعمال عبادی و فردی خویش مانند خواندن نماز اول وقت و یا سالی چند بار به زیارت معصومین رفتن را به کار میگیرد،اما هرجا پای حق الناس و مردم به میدان بیاید،آنرا کاملا از حق الله جدا کرده و کمتریت حساسیتی به خرج نمی دهد.در طول تاریخ،فقط دو گروه در برابر انبیا ایستادند:1.مشرکین 2.مترفین   تفکر نامبرده شامل همان گروه مترفین می شود که اصالت برای آنان جز قدرت،ثروت و یا شهوت چیز دیگری نیست.

اما اگر به متون دینی خود نگاهی بیندازیم کاملا در هم آمیختگی حق خداوند و حق مردم،همچنین خدمت به خلق و سیر الی الله را می بینیم.اگر به قرآن می نگریم باید در کنار "اقیموا الصلاة" به "و اتوا الزکاة" هم توجه کنیم.اگر به احادیث می اندیشیم،باید در کنار  "نماز ستون دین است" به "هر کس صبح کند در حالیکه اهتمام به امور مسلمین نداشته باشد مسلمان نیست" هم فکرکنیم. یکی از شواهد این مدعا(نگاه توامان اسلام به حقیقت و حقوق)،دعای پس از نمازهای یومیه ای است که در ماه مبارک رمضان به آن توصیه شده است،آنجا که پس از معنویت نماز،در دعا می خوانیم:"خدایا تمام فقیران را غنی کن،تمام مریضان را شفا بده،تمام گرسنگان را سیر کن،دین تمام بدهکاران را ادا کن و ..." از این دعا اینگونه نتیجه می گیریم که اسلام از تمامی فرصت ها،برای دعوت به عدالت اجتماعی استفاده می کند،چرا که عدالت اقتضا می کند که هیچکس فقیر نباشد،مریض نباشد،مدیون نباشد،عریان نباشد و ...

در سوره ماعون،بی توجهی به حقوق یتیمان و فریاد نزدن و ترغیب نکردن جامعه به خاطر گرسنگی گرسنگان،مقارن با تکذیب دین و بی دینی آمده است.در قران آنجا که می خوانیم:"ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضعفین" به وضوح گره زدن حقوق خداوند و مستضعفین را مشاهده می کنیم.

اهتمام به امور یکدیگر و توجه به مسائل و مشکلات جامعه آنقدر مهم است که از نظر امام رضا(ع) معیار شیعه بودن یا نبودن قرار می گیرد.آنجا که وقتی عده ای از اصحاب،به دیدار امام رضا(ع) می روند و حضرت پس از حدود 6 ماه معطلی آنان را به حضور می پذیرند،امام در جواب چرایی به حضور نپذیرفتن آنان می پرسند:آیا در شهر شما ثروتمندانتان هر روز از فقرایتان خبر می گیرند؟گفتند نه.پرسیدند آیا هفته ای یکبار هم از هم خبر می گیرند؟گفتند نه.پرسیدند آیا اگر لباس اضافی در خانه داشته باشید آنرا به کسانی که ندارند انتقال می دهید؟گفتند نه،امام(ع)پس از آن فرمودند:پس شما شیعه ما نیستید محب هستید و دیگر هیچوقت ادعای شیعه بودن نکنید...شیعه که هیچ،آیا ما محب هم هستیم؟

 

اللهم ما بنا من نعمت فمنک...
۴ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۸ تیر ۹۲ ، ۲۰:۰۲
هادی مسعودی

امام خامنه ای(روحی له الفدا): لب انتظار من از دانشجویان عدالتخواهی است.

یکی از انتظارات حضرت آقا از دانشجویان،تبدیل کردن عدالت در تمام سطوح به گفتمان عمومی و نیز نشر و تفهیم گفتمان انقلاب اسلامی و بازتولید هر روزه آن به مثابه یک نهضت بوده است.بر همین اساس و در همین راستا سعی کردیم در راستای مهم ترین رسالت خود،یعنی گفتمان سازی و یادآوری مبانی انقلاب نقش ایفا کنیم و سلسله جلساتی با عنوان ضیافت عدالت در ماه مبارک رمضان برگزار کنیم.موضوعاتی که در این جلسات بحث و بررسی خواهد شد،مسائلی از قبیل عدالتخواهی حضرت زهرا(س)،بایسته های عدالتخواهی،دغدغه های امام روح الله،سبک زندگی انقلابی،نقش مردم در حکومت دینی،جایگاه عدالت اجتماعی در قانون اساسی و ...خواهد بود.ان شاالله این نوع جلسات و نشست ها ادامه دار و مستمر خواهد بود.سخنرانان این جلسات،سلمان کدیور(دبیر سابق مجمع دانشجویان عدالتخواه شیراز) ،سید مهدی پوریزدان پرست(دبیر اسبق مجمع دانشجویان عدالتخواه شیراز)،فرشید جعفری(از فعالین جریان عدالتخواه) و محمد جهانبخش(از فعالین عدالتخواه و دبیر اسبق بسیج دانشجویی دانشگاه آزاد شیراز) می باشد.از تمامی کسانی که رسالت خود را در عمل و اقدام در راستای این گفتمان(که رسالت تمامی انبیا و اولیا است) می دانند و احساس تکلیف می کنند و همچنین کسانی که پیرامون ما و تفکر ما،سوال و شبهه دارند تقاضا داریم  که در این جلسات شرکت کنند و دعوت برادرانشان در مجمع دانشجویان عدالتخواه شیراز را بپذیرند. در ضمن این جلسات در کتابخانه مسجد ابالفضل(ع) واقع در کلبه  در روزهای دوشنبه و پنجشنبه ساعت 19-17برگزار می گردد

 


پی نوشت:در این جلسات از عزیزانی بهره می بریم که همیشه به دلایل واهی و بیخود در این شهر،در بایکوت خبری بوده اند و یا سانسور می شدند،کسانی که حقیقتا دل در گرو این انقلاب داشته اند و انواع هزینه ها را در این راه متحمل شده اند،کسانی که از نظر سواد و مطالعات در سطح بالایی قرار دارند،گوهرهایی که انصافا کمیابند،تا الان که قدرشان را ندانستیم اما از این به بعد...

اللهم ما بنا من نعمت فمنک...

۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۳ تیر ۹۲ ، ۱۵:۳۵
هادی مسعودی

اکنون شاید پس از روی کار آمدن اصلاحات(و دوستانشان)عده ای در کوچه و بازار و محافل مختلف به راه بیفتند و از رقیب مشترک بگویند و دائم از اتحاد دم بزنند.شاید اگر قبل از بررسی این موضوع،به دلایل روی آوردن مردم به دکتر روحانی(با عقل صغیرم)بپردازم،بتوانم راحت تر از دید خود به اتحاد سخن بگویم.

 

همه خوب می دانیم که آقای روحانی خود هم فکر نمی کرد که با این رای بالا به پاستور راه یابد،خوب می دانیم که او نه برنامه ای داشت و نه حرف جدیدی،نه شخصیت جذابی داشت و نه کاریزمایی.اما چه شد که با رای قاطع 18 میلیونی رئیس جمهور منتخب مردم شد؟

به نظر حقیر مردم یک نه بزرگ به جریان کنونی اصولگرا گفتند،مردم به افراد ریش دار بدون ریشه،به تحجر و ریاکاری،به حرف بدون عمل،به وعده بدون اجرا نه گفتند.مردم با انتخاب خود بیزاری خود را از کسانیکه منافعشان جزء اصول حزبشان و یا بهتر جزء اصول اعتقادیشان است اعلام کردند،انزجار خود را به ماستمالی و توجیه،انکار و قلب حقایق ابراز کردند.مردم سناریو قدیمی جناح راست را بر هم زدند.در طول زمان دست راستی ها برایمان رو شده است،آنجا که برای "کهف الحصین" نشان دادن خود دشمن تراشی می کنند و مردم را از ترس لولو خود ساخته به آغوش خویش دعوت می کنند.آنجا که جناح راست و برخی از دلسوزان(از روی جهل) جریان موهوم انحرافی را بزرگ ترین خطر جهان اسلام معرفی کردند و در رسانه ها و عموم آنقدر به دولت تاختند ،که مردم از این همه حرف و شایعه به جای ناکارآمدی شخص،ناکارامدی گفتمان را استنباط کردند و نتیجه اش شد همین که دیدیم.

در واقع مردم از حب علی رای ندادند بلکه از بغض معاویه به ایشان رای دادند.اما این همه ماجرا نیست.به نظر حقیر مردم "لا اله" را بسیار خوب گفتند،اما در "الا الله" دچار خطا شدند.مردم اگر به ریاکاری و دروغ نه گفتند،اما متاسفانه به دامن تجدد روی آوردند،به دام هاشمی و اعوانش افتادند.در واقع مردم،درد و دغدغه اشان کاملا درست بود ،اما در داعیه و خواسته خویش دچار اشتباه شدند.البته در معرفی و شناساندن داعیه اصلح،نخبگان هم خوب عمل نکردند.دکتر جلیلی هم با اینکه از نظر ما نماینده گفتمان انقلاب و اسلام ناب بود،نتوانست به خوبی مرز بین گفتمان خود که همان گفتمان امام(ره) بود را با گفتمان حزبی و فشل راستی به خوبی نشان دهد و همچنین نتوانست به خوبی رجحان و برتری گفتمان عدالتخواهی بر گفتمان دیگر(راستی) را معلوم سازد،که البته در این موضوع هم خود ایشان مقصر بودند و هم طرفدارانشان که ما باشیم و همین موضوع باعث شد که مردم تر و خشک را یا هم بسوزانند و به دکتر جلیلی هم روی خوش نشان ندهند.

حال به موضوعی که در ابتدا طرح کردم می پردازم:آیا اکنون زمان آن است که جریان عدالتخواه(به عنوان مثال) با جریان راست سنتی(که به نظر حقیر اصلی ترین عامل روی کار آمدن آقای روحانی است) اتحاد کند؟اتحاد حول چه؟بر سر چه؟اتحاد زمانی صورت می گیرد که دو طرف،هم دارای درد های مشترک باشند و هم دارای داعیه مشترک.اتحاد در مرام این حضرات،از آن نوع اتحاد هایی است که در لیست ائتلاف جبهه متحد برای شورای شهر،هنوز اسم کسانی که در جمهوری اسلامی به وسیله تصویب طرح هایی چون هدف 90 تبعیض و فساد را تئوریزه کردند می بینی،هنوز جبهه متحد اصولگرایان(کدام اصول؟) آقای "م" و "ن" را اصولگرا می داند.امروز دیگر برای بنده کاملا روشن است که منظور از اصولگرایی هر چه هست،اصول و آرمان های انقلاب نیست که اگر می بود نباید شاهد حضور این افراد در لیست جبهه متحد می بودیم.ما با کسانی که در جامعه امر به مفروف و نهی از منکر را یا زمین نهادند یا به اموری صغیر تقلیل دادند،هیچ اتحادی نداریم.ما با کسانی که برای دعوت به اسلام فقط به دعوت زبانی بسنده کرده و مصداق "نومن ببعض و نکفر ببعض" هستند کاری نداریم،ما عقیده داریم دعوت به اسلام،دعوت به تمامیت دین مبین اسلام است آنهم به همراه رد مظالم و مبارزه رودرو با ظالمین و کفار.ما با کسانیکه به حکم خدا(توزیع عادلانه ثروت) بی توجهند و یا خلاف آنرا پی ریزی و ماستمالی می کنند نه تنها کاری نداریم بلکه بیزاری می جوییم.اللهم العن اول ظالم...

اللهم ما بنا من نعمت فمنک

 


پی نوشت:

1.بنده انحراف را در بدنه دولت انکار نمی کنم اما چون شواهد کافی برای اثبات این قضیه نیست بر اساس فقه شیعه این موضوع را منتفی می دانم(قابل توجه دعوت کنندگان به تقوا)

2.منظور بنده از "اصولگرایی" که در متن به کار بردم آن تعریفی که امام یا رهبری از اصولگرایی دارند نیست،منظور بنده همان اصولگرایی است که با تبعیض در جامعه رابطه خوبی دارد.

 

این مطالب را هم پیشنهاد میدم بخونید:

عدالتخواهان و حاکمیت اصلاح طلبان

این الفاطمیون

۴ نظر موافقین ۱ مخالفین ۰ ۲۷ خرداد ۹۲ ، ۱۶:۵۲
هادی مسعودی

یکی از چالش هایی که امروز پس از گذشت بیش از سه دهه از انقلاب با آن مواجهیم،تعریفی صحیح و یکسان از "اسلام ناب"است.در حال حاضر در شرایطی به سر می بریم که افراد متعددی وجود دارند که چون در این نظام مسئولیتی را به عهده گرفته و یا عمامه ای را بر سر نهاده اند،به خود اجازه می دهند که تعاریف مستقل از اسلام ارائه دهند و بر مبنای همان تعریف هم عمل کنند.برای اینکه ببینیم که تا به حال واقعا چه مقدار "اسلام ناب"برگرفته از قرآن و کلام معصومین و پیشوایانمان،در جمهوری اسلامی بر ما عرضه شده است،در ذیل اجمالا به بررسی اسلام ناب در قرآن و کلام و سیره ائمه و بزرگانمان می پردازم و قضاوت در این بابت را که متفکرین و علما و روشنفکران جامعه،چقدر به وظایف خویش عمل کرده اند را به عهده خواننده محترم می گذارم:

اسلام ناب و قرآن 

در سوره ماعون داریم:

1.آیا دیدی کسی را که منکر قیامت است؟  __ 2.منکر قیامت کسی است که از کنار یتیم و انسان بی پناه بدون دغدغه عبور کند __3.و در برابر گرسنگی گرسنگان فریاد نزند و دیگران را ترغیب نکند(یحض یعنی ترغیب کردن دیگران) __ 4.با این حال تظاهر به ایمان می کند و نماز می گزارد.پس وای بر این نمازگزاران __ 5.که از نمازشان غافلند و بدان اهتمام نمی ورزند  __6.همانان که در عبادت هایشان ریا می کنند __ 7.و از ماعون منع می نمایند(ماعون یعنی انفاق و کمک به محرومین و مبارزه با فاصله طبقاتی)

با کمی دقت متوجه می شویم که خداوند بی توجهی به محرومین و یتیمان و فریاد نزدن در برابر گرسنگی گرسنگان را مقارن با انکار قیامت و تکذیب دین می داند. 

اسلام ناب و امام رضا(ع): 

در پیام ایشان به مامون داریم:

جزء اسلام ناب است ،برائت از ناکثین و قاسطین و مارقین(نگارنده:قاسطین یعنی کسانی که مقابل عدالت می ایستند،مارقین یعنی کسانی که تا سر حد منفعتشان با اسلام هستند و ناکثین یعنی کسانی که برداشتشان از دین سطحی و قشری است)،جزء اسلام ناب اظهار بیزاری از کسانی است که انسان های صالح را تبعید و مطرود می کنند و افراد نالایق و فاسق را بر جامعه حاکم می کنند و بیزاری از کسانی که باعث شوند در جامعه دینی ثروت و سرمایه فقط دست سرمایه دارها بماند.جزء اسلام ناب است اغلام بیزاری از کسانی که به افراد سفیه و نادان مسئولیت بدهند و اعلام بیزاری از کسانی که استئثار(ویژه طلبی،رانت خواری) می کنند و اهل استفاده شخصی از اموال عمومی هستند.جزء اسلام ناب است اعلام بیزاری از خط ابوموسی اشعری و کسانی که راه او را می روند و خط ابوموسی اشعری سگ های اهل آتشند.و هم چنین اجتناب از کبائر و گناهان بزرگ جزء اسلام ناب است.

اسلام ناب و امام زمان(عج):

حضرت علی(ع) فرمودند: 

مهدی از اصحاب خود تعهد می گیرد که در حین قیام جهانی به کسی دشنام ندهند،حریمی را هتک نکنند،بی اجازه به خانه ای هجوم نبرند،کسی را به نا حق نزنند،طلا و نقره برای خود گنج نکنند،مال یتیم تخورند،لباس اشرافی نپوشند،کمربند زرین نبندند،در معاش و زندگی خصوصی خود به اندک بسنده کنند،صورت بر زمین بمالند و تا می توانند در راه خدا جهاد و تلاش کنند...

اسلام ناب و پیامبر اکرم(ص):

در آخرین سخنرانی اشان در مدینه فرمودند: 

والی پس از خودم را وصیت می کنم که خدا را به یاد داشته باشد،بر اساس رحمت و مهربانی حکومت کند،به طبقات ضعیف با چشم رحمت و محبت نگاه کند،نگذارد مردم فقیر شوند تا کافر شوند،در حکومت را به روی توده های مردم نبندد تا قوی ها،ضعیف ها را پشت درب های بسته ببلعند...

اسلام ناب و امام خمینی(ره):

شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه‏داری، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام امریکایی کردند. شما باید نشان دهید که در جمود حوزه‏های علمیۀ آن زمان که هر حرکتی را متهم به حرکت مارکسیستی و یاحرکت انگلیسی می‏کردند، تنی چند از عالمان دین باور دست در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجر کشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز بیرون آمدند.(1)

تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهندۀ اسلام ناب محمدی ـ صلی اللّه‏ علیه و آله و سلم ـ اسلام ائمۀ هدی ـ علیهم السلام ـ اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگانِ تاریخِ تلخ و شرم آور محرومیتها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبندۀ سرمایه‏داری مدرن و کمونیسم خون‏آشام و نابود کنندۀ اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی درد، و در یک کلمه «اسلام امریکایی» باشد.(2)

اسلام ناب و امام خامنه ای(روحی له الفدا)

اسلام ناب محمّدى، اسلام عدل و قسط است؛ اسلام عزت و اسلام حمایت از ضعفا و پابرهنگان و محرومان است؛ اسلام دفاع از حقوق مظلومان و مستضعفان است؛ اسلام جهاد با دشمنان و سازش‌ناپذیرى با زورگویان و فتنه‌گران است؛ اسلام اخلاق و فضیلت و معنویت است.

اسلام امریکایى، چیزى به نام اسلام است که در خدمت منافع قدرتهاى استکبارى و توجیه‌کننده‌ى اعمال آنهاست؛ بهانه‌اى براى انزواى اهل دین و نپرداختن آنان به امور مسلمین و سرنوشت ملتهاى مسلمان است؛ وسیله‌اى براى جدا کردن بخش عظیمى از احکام اجتماعى و سیاسى اسلام از مجموعه‌ى دین و منحصر کردن دین به مسجد است (و مسجد نه به عنوان پایگاهى براى رتق و فتق امور مسلمین - چنان‌که در صدر اسلام بوده است - بلکه به عنوان گوشه‌اى براى جدا شدن از زندگى و جدا کردن دنیا و آخرت).

اسلام امریکایى، اسلام انسانهاى بى‌درد و بى‌سوزى است که جز به خود و به رفاه حیوانى خود نمى‌اندیشند؛ خدا و دین را همچون سرمایه‌ى تجار، وسیله‌اى براى زراندوزى یا قدرت‌طلبى مى‌دانند و همه‌ى آیات و روایاتى را که برخلاف میل و منفعتشان باشد، بى‌محابا به زاویه‌ى فراموشى مى‌افکنند و یا وقیحانه تأویل مى‌کنند. اسلام امریکایى، اسلام سلاطین و رؤسایى است که منافع ملتهاى محروم و مظلوم خود را در آستانه‌ى آلهه‌ى امریکایى و اروپایى قربان مى‌کنند و در مقابل، به حمایت آنان براى ادامه‌ى حکومت و قدرت ننگین خود چشم مى‌دوزند؛ اسلام سرمایه‌دارانى است که براى تأمین سود خود، پا بر همه‌ى فضیلتها و ارزشها مى‌کوبند.آرى، این اسلام امریکایى است که مردم را به دورى از سیاست و فهم و بحث و عمل سیاسى مى‌خواند؛ ولى اسلام ناب محمّدى، سیاست را بخشى از دین و غیرقابل جدایى از آن مى‌داند و همه‌ى مسلمین را به درک و عمل سیاسى دعوت مى‌کند؛ و این چیزى است که ملتهاى مسلمان باید همواره از امام فقید خود و زبان گویاى اسلام به یاد داشته باشند.(3)

 

(1):جلد 21 صحیفه نور

(2):جلد 21 صحیفه نور

(3):پیام به کنگره عظیم حج

 

اللهم ما بنا من نعمت فمنک...


پی نوشت:

این نبش قبر، عقده ی دیرینه ی شماست
این ها گواهِ جنگ علیه خودِ خداست
وهاّبیان پست! چرا بس نمی کنید
اندازه ی خصومت یک قوم تا کجاست؟
گیرم که نبش قبر کنیدش، چه فایده؟
دیگر مزارِ ابن عدی در قلوب ماست ...
"یک عده آمدند پی نبش قبر"، آه
این حرفها چقدر برای من آشناست
تاریخ چند صفحه ورق خورد تا رسید
آنجا که دور قبر غریبی سر و صداست ...
تا نبش قبر فاطمه راهی نداشتند
دیدند ذوالفقار به دستان مرتضاست
ذهنم دوباره رفت به جایی شبیه این
حرف مدینه نیست دگر، حرف کربلاست
ده نیزه دار دور و برِ قبر کوچکی
حلقه زدند... لشگر دشمن چه بی حیاست
حالا رباب مانده و یک شیرخواره که
مثل سرِ حسین، سرش روی نیزه هاست..

شاعر : مسعود یوسف پور

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۵۲
هادی مسعودی

 

درحال حاضر که حدود 34 سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است و شاهد انواع و اقسام انتخاب ها و انتصاب ها از سوی مدیران بالایی و میانی و همچنین برخی از فسادها و ناکارآمدی ها بوده ایم،قصد داریم به این موضوع بپردازیم که چرا انقلاب اسلامی پس از گذشت سه دهه از انقلاب،با کمبود مدیران انقلابی با تفکر اسلام ناب مواجه است؟دلیل این قحطی با وجود قدرت بالای جهان بینی اسلامی-انقلابی و غنای منویات امام خمینی(ره) و امام خامنه ای(روحی له الفدا) چیست؟در ذیل اجمالا فقط به دو دلیل کلیدی و مهم آن میپردازیم:

1.با کمی تفکر و مراوده با مدیران،به این موضوع می رسیم که بسیاری از مسئولین ما نسبت به مسائل و مشکلات مردم و اسلام بی دغدغه اند.منشا این بی دغدغگی را شاید بتوان در عدم شناخت صحیح از انقلاب اسلامی پیدا کرد.در واقع وقتی نتوانیم مبانی و اهداف انقلاب را برای نسل جدید بازتولید و روشن کنیم،بالطبع نخواهیم توانست مدیر انقلابی با این منش و مسلک تربیت کنیم.اگرپس ازهرانقلابی،نخبگان و انقلابیون نسل اول،به روشنگری و تبیین اهداف و رویکرد آن انقلاب نپردازند و بیشتر درگیر مسائل اجرایی و یا صرفا سیاسی شوند،نسل جدید با مبانی انقلاب ناآشنا خواهد بود و نخواهد توانست بر آن منوال عمل کند.در بستر این انقلاب،نقش روحانیون که سردمداران این انقلاب می باشند،بارزتر و کلیدی تر است.انتظار از روحانیون این بود که پس از انقلاب و اتمام جنگ،به نقش اصلی خود،که تولید فکر و محتوا برای بقای انقلاب بود بیشتر بپردازند.شاید بتوان گفت روحانیت پس از انقلاب سه راه را برای خود برگزید:1.عده ای غرق در مسائل صرفا ذهنی و انتزاعی شدند و با فراموشی مشی امام(ره)عملا به جدایی دین از سیاست تن دادند2.عده ای به مکتب سکوت و توجیه بسیاری از مفاسد که ناشی از دنیا طلبی و یا تحجر بود روی آوردند3.عده قلیلی هم علی رغم محدودیت هایی که از اطراف بر آنان تحمیل می شد سعی در ایفای رسالت اصلی خویش نمودند.وقتی اکثر روحانیت نقش نظارتی و انتقادی و آمر به معروف و ناهی از منکر بودن خود را فراموش کرد و به مرور زمان با اسلام ناب محمدی بیگانه شد و به توجیه و سکوت بسیاری از انحراف های مسئولین تن داد،دیگر تربیت مدیران انقلابی با تفکر امام،در این استحاله و قحطی تفکر انقلابی،امری غیر ممکن است.

2.دلیل دیگراین امر را شاید بتوان،سیستم فاسد و فشل بروکراتیک و اداری حاکم،در بسیاری از ادارات و شرکت های ما دانست.در واقع در اینکه انقلاب ما یک انقلاب همه جانبه بود شکی نیست،اما نمی توان از پررنگی صبغه سیاسی این انقلاب نسبت به جنبه فرهنگی آن صرف نظر کرد. متاسفانه انقلاب ما یک انقلاب کاملا فرهنگی نبود.بسیاری از سازوکارهای فلج رژیم گذشته پس از انقلاب دست نخورده باقی ماند و هنوز هم به برخی از آنها عمل می شود.این سیستم چنان فاسد و معیوب است که حتی اگرشخصی انقلابی بخواهد در این سیستم کارکند،یا پس ازمدتی به انزوا رفته و دست از فعالیت در این مناصب و مقاطع می کشد و یا پس از مدتی خود به فساد دچار می شود.با این سیستم پیچیده که در هر جا نفوذ کند خود به خود تکنوکرات(فن سالار) تربیت میکند،چگونه می توان انتظار تربیت مدیر انقلابی با تفکرات ناب را داشت؟آیا می توان ازمدیریت ناقص و یک طرفه نهادینه شده در دوران آقای هاشمی و خاتمی که متاسفانه بیشتر به این فساد دامن زد و مشکل را عمیق تر کرد چشم پوشی کرد؟

اللهم ما بنا من نعمت فمنک...


پی نوشت1:صحبت آیت الله دستغیب خطاب به موتلفه را که خواندم،سرم گیج رفت.دیگر نمی دانیم در این شهر به چه کسی اعتماد کنیم."موتلفه اسلامی از منظر مبانی دینی و ارزش های اسلامی نقصانی ندارد"ببخشید آقای دستغیب،با چه ملاکی،با چه معیاری موتلفه هیچ نقصی ندارد؟واقعا خدا به ما و شهرمان رحم کند...
پی نوشت2:حمایات و تعاریف آقای حائری از جناب قالیباف را کجای دلم بگذارم،از بصیرت برخی گاها به وجد می آیم...

 

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۸:۴۹
هادی مسعودی

جدی نمی گیریم،خیال می کنیم شوخی است،اصلا با ما نیست.حدیث می خوانیم"هر کس شبی را به صبح برساند بدون اینکه در فکر رسیدگی به امور مسلمین باشد مسلمان نیست."عین خیالمان نیست.به مجلس روضه می رویم و گریه می کنیم،اما پس از آن بی دغدغه،بدون اضطراب به خانه می رویم و می خوابیم،غافل از اینکه برای که و به خاطر چه می گرییم و فقط اشک،دلخوشی برای روزهای سخت و پر تلاطم ما است.غافلیم از اینکه وقتی برای سید الشهدا(ع) ناله می زنیم دلبستگی خود را به آرمان و راه ایشان ابراز می کنیم؛آرمانی که با گرسنگی گرسنگان و برائت از سیران و مرفهان بی درد گره خوردن است.

در همین شهرمان شیراز،سومین حرم اهل بیت،خانواده ای را سراغ داریم که پدر خانواده بدلیل مشکلات عصبی ناشی از فقر،زمانی که دیگر اعضای خانواده در خانه نبوده اند،پیت بنزین را روی خودش خالی کرده و خود و کل خانه را سوزانده،خانه و تمام وسایل درونش به کلی منهدم شدند و اکنون مادر خانواده به همراه دو دختر(اول دبستانی و اول دبیرستانی)در خانه همسایه اشان به سر می برند.(این اتفاق غم انگیز در ایام فاطمیه رخ داد)چشمان دختران معصوم و محجوب و حالا یتیم این خانواده را که به ذهن می آورم بدنم به رعشه می افتد.و چه حکایتی داریم ما،که در مجالس عزا برای رقیه(ع)اشک می ریزیم و نعره می کشیم اما کاری به کار رقیه های زمانه خود نداریم"رقیه هفت ساله"در زیارت عاشورا  "بابی انت و امی" می خوانیم و رد می شویم و خوشحالیم از لفظی که ادا کرده ایم.در واقع این جمله به ائمه می گوید:پدر و مادرم و عزیز ترین کسانم فدای دغدغه هایتان باد.حضرت امیر(ع) می فرمایند:" هر کس جان و مالش را در راه خدا بذل نکند امیدی به مهربانی خدا نداشته باشد"و ما تمام وجودمان امید است،امید ناشی از تخدیری که در مجالس روضه و بر روی منابر به خوردمان می دهند.ادعای شیعه بودن داریم اما گویی فراموش کرده ایم که شیعه یعنی مشایعت،یعنی همراهی پا به پا.یعنی پا جای پای ائمه نهادن؛آیا عمل و رفتار حضرت امیر نسبت به مستضعفین اینگونه بود؟به گونه ای عمل می کنیم که انگار مخاطب این آیه قرآن "ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضفین"ما نیستیم.خداوند نام "مستضعفین" را در کنار نام "خودش" آورده است.

به خدا سوگند اگر کسی این واقعه را که شرح دادیم بخواند و دردش نگیرد و اقدامی در حد وسعش برای حل این مشکل انجام ندهد مسلمان نیست.اگر نمی توانیم مسئولیت حب به اهل بیت را بپذیریم و عمل کنیم پس بهتر است که نام خود را مسلمان نگذاریم،آنقدر از شهدا دم نزنیم و دمادم "شهدا شرمنده ایم" سر ندهیم.

برخی از متولیان ومسئولین جامعه ما،سخنرانی های مملو از قال الباقر و قال الصادق ترتیب می دهند و پی در پی از تربیت اسلامی،سعادت ابدی و تکامل سخن می گویند اما در قبال مقوله عدالت اجتماعی و معضل فقر و پیامدهای آن کاملا بی خیال و بی توجهند،شاید فراموش کرده اند این سخن حضرت رسول را که می فرمایند:"فقر به کفر می انجامد".

آیا وقت آن نرسیده است که به خود بیاییم و آنقدر دینداری را ساده نگیریم و خود را با برخی احکام عادی و سطحی دین دلخوش نکنیم؟

فاین نذهبون........؟

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۵:۳۱
هادی مسعودی

گاهی به اشک های خود از داغ اهل بیت دل خوش می کنیم،در حین اشک ریختن به حسی که از درونمان می جوشد و آرامش به ما می دهد افتخار می کنیم.با روضه های مداح خوش صدا خوب گریه می کنیم و بعد با آرامش خاطر و بدون هیچ دغدغه ای به خانه می رویم و شام می خوریم و می خوابیم و روز از نو روزی از نو.آخرین حد تاثیر پذیری ما از مجالس روضه،شاید این باشد که چند روزی گناه نکنیم و تهمت نزنیم و غیبت نکنیم و آنهم شاید...

چندی پیش به صحبتی از امام سجاد(ع) هنگام ورود به کوفه پس از حادثه کربلا برخوردم،یک جمله آن حضرت تمام بنیان وجودم را سست کرد،این جمله را که شنیدم تمام گذشته خود را از ذهن گذراندم،آرزوی مرگ کردم،نه،آرزوی زندگی دوباره برای جبران ما وقع کردم،چرا که با این جمله امام(ع) تمام گذشته خویش را بر باد دیدم،یک آن،خود را خسر الدنیا و الاخرة دیدم...هنگام ورود امام سجاد(ع)به کوفه تمام مردم در حال گریه و زاری بودند.امام(ع) خطاب به حضرت زینب(س) فرمودند:"اینان که برای ما می گریند مگر همینان نبودند که ما را کشتند؟"

آیا این امکان وجود دارد که در هنگام گریه برای مادر در مجلس عزا،امام زمان(عج) خطاب به حضرت زهرا(س) بفرمایند:اینان که برای ما میگریند مگر همینان نبودند که تعالیم ما را نادیده گرفتند(تعالیم ما را کشتند)؟

من محب نیستم چرا که محبت مسئولیت می آورد،حب بدون مسئولیت و مسئولیت بدون حب بی معناست،دروغ است.اگر پس از شنیدن روضه مادر،احساس اضطراب نمی کنم و در قبال انقلاب مسئولیتی روی دوش خود احساس نمی کنم،پس معلوم است که محب نیستم،فقط شعار می دهم.اگر پس از شنیدن روضه اهل بیت،فورا مفهوم انقلاب اسلامی در ذهنم متجلی نمی شود و برای خود به منظور دفاع از ارزش ها و اهداف این انقلاب،نقشی تعریف نمی کنم و صرفا اشک می ریزم،باید به ایمان  و حب خود به اهل بیت شک کنم.

تا چندی پیش دلم خوش بود که اگر شیعه نیستم حداقل محب هستم اما حال فهمیدم که محب هم نیستم چرا که محب این حدیث را که"کلکم راع و کلکم مسئول عن رعیته"را نصب العین خود قرار می دهد و عمل می کند.محبت بدون مسئولیت بی معناست و مسئولیت هم بدون دغدغه گنگ است و دغدغه هم حاصل نمی شود مگر به دل بستگی به اسلام و به اسلام دل بسته نمی شویم مگر به عشق به الله و عاشق نمی شویم جز از دو راه:1.مجاهده 2.تقوا و اخلاص(والذین جاهدوا فینا...)

به قول دکترشریعتی:"آنان که بیشتر می فهمند بیشتر زجز می کشند و آنان که کمتر می فهمند بیشتر زجر می دهند خدایا از تو می خواهم که از زجر کشان باشم."

به نظر حقیر محب در برابر تک تک آیات قرآن مسئول است:مسئول است که مطابق آن آیه سعی در پیاده کردن آن در درون خود کند،مسئول است تمام تلاش خود را برای عملی کردن و پیاده کردن دستورات قرآن در عالم انجام دهد و ...

حرف بسیار است...

اللهم ما بنا من نعمت فمنک...


بخوانید مطلب بسیار زیبای برادرم مهندس کدیور

 

۸ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ فروردين ۹۲ ، ۱۰:۱۹
هادی مسعودی