۱۰ مطلب در مرداد ۱۳۹۵ ثبت شده است

شنیده اید می گویند فلانی زیر فشار درد جان داد و مرد؟ حکایت ما دقیقا برعکس این موضوع است! ما کسانی هستیم که زیر فشار بی دردی در حال جان دادن و مردنیم. ما اموات متحرکی هستیم که دوست داریم ادای زندگان را در بیاوریم...


ماها خیلی وقت است که مرده ایم؛ آن زمان که فریاد ناله و فغان گندم کاران و نابودی چند صد تن محصولشان را بدلیل بی تدبیری و منفعت طلبی عده ای، شنیدیم و دیدیم، و فقط دیدیم و شنیدیم، و باز شنیدیم و دیدیم و بس...آن زمان مردیم...


آن موقع که نهضت کامیون داران را مشاهده کردیم، به زندان افتادن لیدرشان را دیدیم، به حقانیت کلامشان پی بردیم و مظلومیتشان را لمس کردیم، اما امان از یک حرکت و جنبش و بی خوابی و ... آن زمان ما مردیم...


و از این دست مثال ها که جملگی سند و نشانه موت ما هستند بسیارند...به یاد این روایت از پیامبر افتادم که خطاب به مستضعفین امت فرمودند: معکم المحیاء و معکم الممات... زندگی با شما و مرگ با شما... زندگی و مرگ با شما معنا دارد...


اما چه بگوییم از بی دردی و بی دغدغگی و بی مسئولیتی که بدجوری گریبانمان را گرفته است... میترسم این بی تفاوتی ها منتج به کربلایی دیگر اما این بار با هزینه هایی گزاف تر شود...در کربلا اسلام احیاء شد اما این بار، این بار اگر خط اسلام ناب شکست بخورد در تاریخ دفن می شود، این تمام نگرانی حضرت روح الله بود...


اگر به همین شکل پیش برویم، باید خودمان را برای شرکت در مجلس ختم انقلاب آماده کنیم...


به دردمندی، از خودگذشتگی و سوز دل سید میثم صفائیان - نماینده کامیون داران معترض که فقط به دلیل دلسوزی برای انقلاب یک سال حبس برایش بریدند - غبطه می خورم...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۵
هادی مسعودی

 رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرمایند: «چهار چیز در گناه بدتر از خود گناه است: کوچک شمردن گناه، افتخار کردن به آن، خوشحالی از آن و اصرار کردن به آن.»(خصال صدوق، ج 1،ص 115)


این افتخار کردن به گناه بد چیزی است که امروز گریبان برخی مسئولین شهری را گرفته است. مثلا به این سخنان محمدرضا هاجری_عضو شورای شهر شیراز_ دقت کنید:


«به اعتراف کارشناسان، بزرگان و فرزانگان و متخصصین ژرف‌اندیش کشور، شورا و شهرداری شیراز همچون ستاره‌ای درخشان در اوج رکود، تورم، بیکاری، تحریم‌ها، تهدیدها و فشارها در عرصه سازندگی و عمران و آبادی شهر مقدس شیراز موفق و همچنان در حال درخشش است.


وی افزود: نظرسنجی‌ها نشان از جلوداری شهرداری شیراز در عمران و آبادی دارد و امید واقعی به آینده شهر را در دل‌ها ایجاد کرده اگرچه شعار آن را دیگران و مدعیان می‌دهند اما صحنه اقدام و عمل به شهرداری سپرده‌شده است. شجاعت و روحیه جهادی و انقلابی شورا و شهرداری در بودجه‌بندی آن‌هم پس از تهران و مشهد در رتبه سوم نشان از کارآمدی، مردم‌داری و خدمتگزاری بدون شعار و حاشیه دارد و ادامه خواهد داشت.»


البته این خودستایی ها و خود گوییم و خود بخندیم در شورای شهر زیاد به چشم می آید؛ اما به واقع سوالی که برای ما پیش می آید این است که جناب هاجری این سخنان را بر چه اساسی عنوان می کنند؟ باعث تأسف است که یک مدیر شهری هنوز نمیداند تصویب بودجه های نجومی در شهرداری جزء نقاط ضعف آنان است نه نقطه قوت! تصویب بودجه چندهزار میلیاردی و تأمین آن از روش های نامشروعی چون تراکم فروشی و یا تجاری سازی در شهر، نه تنها یک افتخار نیست بلکه لکه ننگی است بر دامان تمام شهرداری های کشور.


اینکه ایشان می فرمایند عملکرد شورای شهر و شهرداری موفق و در حال درخشش است، جز این روایت را متبادر نمی کند: رسول خدا صلی الله علیه وآله می فرمایند: «چهار چیز در گناه بدتر از خود گناه است: کوچک شمردن گناه، افتخار کردن به آن، خوشحالی از آن و اصرار کردن به آن.»(خصال صدوق، ج 1،ص 115)


نکته بعد آنکه ای کاش ایشان دقیق توضیح دهند که شورا و شهرداری شیراز در راستای رسالت و وظایف خود در این شهر چه کرده اند؟ چه قدمی در راستای کاهش شکاف طبقاتی، رفع فقر، پیشرفت متوازن، توزیع عادلانه امکانات و ثروت و ... برداشته اند؟ آنچه که میبینم ادامه روند گذشته است؛ متأسفانه این دوره شورا هم در رفع فقر و ریشه کن کردن تبعیض و حل معضل ترافیک و سوق دادن شیراز به سمت هویت اصیل خود ناتوان و ناموفق بوده است.


جالب است که شورا چند روز پیش ساخت برجی 110 متری برای هویت بخشی به شیراز را تصویب کرد؛ گویی شیراز شهر بی  هویتی است که از زیر بوته سبز شده است؛ انگار نه انگار که شیراز سومین حرم اهل ییت است و پیشرفتش باید بر مبنای شأنش و حول محور شاهچراغ باشد.


چند روز پیش هم جناب حقدل_رئیس شورا_ در نطقی جالب توجه گفته بود شورا توانسته است شکاف بین شمال و جنوب شهر را از بین ببرد...!!!


این خودستایی ها که برگرفته از نوعی اعتماد به نفس کاذب است را بگذارید کنار اظهارت شهردار محترم شیراز در روز پنجشنبه که گفتند: به جرات می‌گویم در سیستم مدیریتی شهرداری فسادی وجود ندارد!!!


اینکه اعضای شورای شهر و شهردار محترم در کجا به سر می برند و در چه فضایی سیر می کنند، معمایی بس مهم و قابل تأمل است...


آیا این اظهارات، فرار رو به جلوی اعضای شورای شهر شیراز و شهردار محترم از عملکرد غیرقابل قبول جهت پوشش و ماستمالی ناکارآمدی شورای چهارم و عملکرد شهرداری نیست؟


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۴
هادی مسعودی

چه حکایت تلخی داریم این روزها، عجب اوضاع عجیبی است؛ متأسفانه جو امنیتی چنان بر فضای کشور مستولی شده است، که میبینیم عملا زیر چکمه های این نگاه سنگین، «مردم» در حال ذبح شدن هستند. مردمی که قرار بود خود عاملان ایجاد و بقای انقلاب باشند، مردمی که بر اساس نگاه امام روح اله، قرار بود با نظارت و مشارکت و آگاهی، خود متضمن امنیت در جامعه شوند، امروز به راحتی و با چهره ای حق به جانب، قربانی تأمین امنیت جامعه شده اند.


بله، ما ساواک و تمامى سازمانهاى امنیتى ضد مردمى را منحل خواهیم کرد. آگاهى مردم و مشارکت و نظارت و همگامى آنها با حکومت منتخب خودشان، خود بزرگترین ضمانت حفظ امنیت در جامعه خواهد بود. صحیفه امام ج 4 صفحه 248


تعداد زیادی کامیون دار در کشور نسبت به وضعیت فساد موجود در سیستم حمل و نقل اعتراض می کنند، کسی پاسخشان نمی دهد، تحصن می کنند، این بار جوابشان را با بازداشت «لیدرشان» می دهند، برای ادامه اعتراض نسبت به فساد در کشور شروع به برگزاری دعاهای توسل می کنند، زمانیکه در سیرجان دعای توسل را برگزار کرده و سیدِ کامیون داران بر منبر رفته و علیه این سیستم فاسد و رشوه خوارِ حمل و نقل سخنرانی می کند، او را بازداشت کرده و یک ماه در بازداشت موقت نگه می دارند. بعداً خبر می رسد دادگاه سید برگزار شد و او با اتهام های مختلف مانند تشویش اذهان عمومی، اقدام علیه امنیت ملی و ...(برچسبی که حدودا بر تمام مصلحان و عدالتخوهان می چسبد) به یک سال حبس تعزیری محکوم می شود!


جالب است به خدا، کسی که با شعار اصلاح در سیستم جمهوری اسلامی و برای دفاع از کارآمدی این نظام، قدم در عرصه اجتماع گذاشته، از زن و بچه اش گذشته، جانش را به خطر انداخته و نپذیرفته که مانند بسیاری دیگر بی درد و دغدغه در خانه اش بنشیند، نخواسته رشوه دهد، نتوانسته ضربه به نظام از بابت این فسادها را تحمل کند؛ او را زندانی می کنند و عوامل و علل تولید فساد را وا می گذارند.


این اقدام قوه قضائیه، پیامی روشن خطاب به تمام مصلحان و عدالتخواهان کشور بود: «با سید میثم صفائیان، لیدر کامیون داران اینگونه برخورد کردیم تا گربه را در حجله بکشیم؛ به درِ سید میثم گفتیم تا دیوارِ شما شصتش خبردار شود، اگر بخواهید علیه فساد در جمهوری اسلامی فعلی، قیام کنید و تجمع راه بیندازید و تحصن کنید و توسل برگزار نمائید و ... بدانید که باید طعم زندان و حبس را هم بچشید، حتی اگر انگیزه شما دفاع از اصول و آرمان های انقلاب باشد، مهم نیست، مهم این است که ما با هر روشی و از هر راهی بدنبال تأمین امنیت نظام مقدس جمهوری اسلامی هستیم!


اما زهی خیال باطل؛ ما فرزندان انقلاب اسلامی هستیم، نه جمهوری اسلامی. متولیان امر اگر فکر می کنند می توانند با اینگونه برخوردها مقابل جنبش ها و نهضت های اجتماعی ایستاده و آن را مهار کنند، در گمراهی بزرگی قرار دارند؛ پای این انقلاب خون 250 هزار شهید ریخته نشد که در روز روشن عدالتخواهان را گرفته و مفسدین را رها کنند،،،،

اگر این حبس ها و شلاق هایی که پاسخ معترضین به وضع موجود و مظلومان و عدالت طلبان میشود ؛ با بهانه تامین امنیت است که تعارف را کنار بگذارید و کار را یک سره کنید:

استان های محروم کهگیلویه و بویر احمد،هرمزگان،سیستان و بلوچستان،خوزستان و کارتن خواب ها و فعله ها و بیکاران و معلمان و پرستاران و دانشجویان و ...و نویسنده این مطلب را یک بار و برای همیشه در بند کنید،تمام بشود برود پی کارش و امنیت کامل برقرار بشود!


توجه داشته باشند که مبادا من یکوقت یک کلمه برخلاف مقررات اسلام بگویم. اعتراض کنند، بنویسند... الآن وقت این است که همه اینها مواظبت کنند خودشان [را]. مواظبت کنند در اینکه یک قدم کج نگذارند؛ و اسلام را حفظ کنند. صورت اسلام را آنطورى که هست نشان بدهند. و اگر خداى نخواسته یک کسى پیدا شد که یک کار خلاف کرد، اعتراض کنند مردم؛ مردم همه به او اعتراض کنند که آقا چرا این کار را مى‏کنى. در صدر اسلام هست که عمر وقتى که گفت- در منبر بود- که اگر من یک کارى کردم شماها چه بکنید. یک عربى شمشیرش را کشید گفت ما با این، با این شمشیر راستش مى‏کنیم. باید اینطور باشد. باید مسلمان اینطور باشد که اگر- هر که مى‏خواهد باشد، خلیفه مسلمین و عرض بکنم هر که مى‏خواهد باشد- اگر دید پایش را کنار گذاشت، شمشیرش را بکشد که پایت را راست بگذار ... صحیفه امام جلد 8 صفحه 8 


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۳
هادی مسعودی

چند روزیست قضیه فیش های نجومی شدیداً پا گرفته و تبدیل به نقل مجالس و محافل شده است. اخیرا رفقای انقلابی زوم کرده اند روی یکی از نمایندگان زن تهران، به نام فاطمه حسینی. عزیزان انقلابی ما که اخیراً احساس کرده اند به کشف بزرگی دست یافته و پیروزی بزرگی کسب کرده اند، با ژستی زورو  وار، از حقوق ماهانه 59 میلیونی پدر فاطمه حسینی - صفدر حسینی - پرده برداشته و این قضیه را به پای آقازادگی این نماینده و بهره برداری از رانت پدرش و همچنین سکوت مقابل این بی عدالتی متهم نموده اند.


به نظر میرسد قضیه افشای فیش های نجومی هر روز بیشتر از دیروز دچار پدیده و آسیب مهم «مصداق سازی» شده است. مصداق سازی یعنی اینکه یک مصداق را آنقدر در اذهان بزرگ کنیم، که دیگر موارد فساد، به انزوا رفته و کم کم فراموش شوند؛ بدین وسیله آن فساد بزرگ را که احتمالاً دامنه فراگیری آن بسیار بزرگ تر از چیزی است که به نظر میرسد، به مواردی خاص و شاید سطحی تقلیل داده و از رسیدگی به «علت ها» ، «دانه درشت ها» و «عوامل فسادزا» باز بمانیم.


به عنوان مثال، در همین قضیه خانم فاطمه حسینی، مصداق سازی بدتر از این وجود ندارد که بخواهیم آقازادگی را به چنین مواردی تقلیل دهیم و از موارد اساسی و اصلی که پدر جد خاندان سالاری و آقازادگی در ایران بوده اند غفلت کنیم. اصولاً این سنخ خاندان سالاری ها در نظام ریشه های تاریخی دارند، آقازاده هایی که با اعتبار اقوامشان و به مدد رانت خاندانشان، 30 سال است در جمهوری اسلامی در مسند قدرت هستند و در عین بی عرضگی و ضعف همیشه در امنیت.


یک مثال:


آقازادگی یعنی باجناق جوان آقای ناطق نوری که هنوز سیبیلش پر پشت نشد در سن 25 سالگی، بدون هیچ سابقه خاص اجرایی و انقلابی، در دوره حساس ترور های دهه شصت معاون وزیر کشور می شود و مسئولیت امنیتی میگیرد.


آقازادگی و خاندان سالاری یعنی 30 سال مسئول باشی، 30 سال علیه سیاست های انقلاب اسلامی در حوزه زمین و مسکن عمل کنی، 30 سال مروج سیاست های لیبرال سرمایه داری باشی، 30 سال تفکرات عدالتخواهانه را کمونیستی بنامی و طرح هایی انقلابی چون مسکن مهر را مزخرف بخوانی و همچنان  30 سال بر مسند قدرت تکیه بزنی و بر ریش این انقلاب و رهبران آن بخندی و در امنیت کامل به مدیریت خود ادامه دهی. 


 یادگار گرامی! علامه امینی (ره) صاحب کتاب گرانقدر الغدیر

داماد عزیز! حضرت آیت الله رسولی محلاتی نماینده امام در بنیاد مسکن

باجناق شایسته! حجج الاسلام ناطق نوری و شهیدی محلاتی

و وزیر راه و شهرسازی فعلی جمهوری اسلامی ایران


نتیجه اش میشود عباس آخوندی با سی سال، سابقه ضعف و کج روی و اشتباه....

که از این دست میتوان لیست های بلند تهیه کرد...


حیف است با وجود چنین آقازاده هایی، پدیده آقازادگی را به مواردی از این دست تقلیل دهیم...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۱
هادی مسعودی

نقدی بر سخنان آیت‌الله اسدالله ایمانی، نماینده ولی فقیه در استان فارس در دیدار رئیس کل و معاونان دادگستری این استان که در آستانه فرا رسیدن هفته قوه قضائیه برگزار شد:

منتخب مردم فارس در مجلس خبرگان رهبری با تصریح اینکه بحمد الهی شعائر الهی در جامعه ما دارد شکل می‌گیرد البته هنوز به وضعیت مطلوب نرسیده است اما در بستر شکل‌گیری است، گفت: برخورد قاطع در ابعاد مختلف که لازمه دستگاه قضایی است تداوم یابد/اسلام می‌داند که هیچوقت گناه در جامعه قطع نمی‌شود آن هم به خاطر نوع تربیت‌ها و ویژگی‌های اخلاقی افراد اما آنکه اسلام می‌خواهد ظاهر جامعه است و می گوید ظاهر جامعه باید پاک بماند و از آلودگی و انحراف دور بماند وگرنه اسلام برای کسی که در پستوی خانه خود، روزه می‌خورد نه مزاحمتی ایجاد کرده و نه تجسسی به عمل می‌آورد اما اگر همین غذا را در ملأ عام خورده شود، می‌گوید که باید با او برخورد کنید چون حریم جامعه را شکسته و حرمت جامعه را نادیده گرفته است.

محضرآیت الله ایمانی عرض کنم من باب یادآوری؛ امام خمینی در تقابل با اسلام آمریکایی قیام کرد، اسلام آمریکایی متشکل از دو قشر بودند و هستند: 1)اسلام مرفهین بی درد و مغرضین 2)اسلام متحجرین و حمقاء

اساساً اسلام مورد قبول متحجرین، همین اسلام مناسکی است. یعنی چی؟ یعنی اینکه تمام هم و غم متولیان حکومت، بشود حجاب و عدم روزه خواری در روز روشن، عدم برگزاری کنسرت و حرمت موسیقی و ... امام، علیه اسلامی که مرکز ثقلش شعائر و ظواهر و پوسته دین باشد قیام کرد. اتفاقاً انقلاب اسلامی، یعنی تحول در حالات تک تک مردم جامعه برای تعیین سرنوشت خودشان.

انقلاب اسلامی طلوع کرد تا مبانی اسلام ناب را «نهادینه» کند و نه صرفا «نمادینه». نکته اساسی اینجاست که هر چقدر در این سالها به سمت ظواهر و کالبدی نمودن مسائل دینی حرکت کردیم، نتیجه که نگرفته ایم هیچ، آن مفهوم اساسی و عمیق را نیز منحرف کرده، یا آنرا کلیشه کردیم و یا به مفهومی بی خاصیت تقلیلش دادیم.

جالب تر آنکه اصولاً کشورهایی که گرایش شدید به سکولاریزم دارند، برای خاموشی وجدان های بیدار «مذهبیون» شدیداً بر نمادینه نمودن مسائل دینی تأکید دارند، مثال زنده آن، ترکیه.

نمی دانم چه زمان می خواهیم از تاریخ خودمان درس عبرت بگیریم، 37 سال با انواع و اقسام ابزارها داد زدیم: خواهرم حجابت و خوشحال بودیم که «شعائر الهی در جامعه ما دارد شکل می‌گیرد» اما دیدیم وضعیت حجاب را، روز به روز افتضاح تر از دیروز.

با همین دلخوش کنک ها به مهم تریم مبانی دینی از جمله «امر به معروف و نهی از منکر» ظلم نمودیم و با تقلیل دادنش به مباحثی مانند حجاب آنهم با روش های امنیتی و سلبی و از بالا به پایین، آنرا به مفهومی زننده و بی خاصیت تبدیل نمودیم. هنوز درک نکردیم که اول مرتبه امر به معروف و نهی از منکر باید معطوف به حاکمیت باشد، نفهمیدیم که اصولا این فریضه در متن دین تعین یافت تا مردم  نسبت به دینداری هم «مسئولیت» داشته و ولایت به معنی واقعی کلمه(نه به معای عرف امروزی) در جامعه شکل گیرد.

طرح بحث رهبری پیرامون سیرت و صورت نظام و وجود «یک عمامه به سر» در رأس نظام هم در حیطه این موضوع می گنجد.

امروز و در دهه چهارم انقلاب، شاهدیم که بسیای از مفاهیمی که انقلاب اصولاً بر مبنای آن شکل گرفت، تحریف شده و از سر جای خود خارج شده اند. اگر امروز نتوانیم این مفاهیم تحریف شده را «تخریب» کرده و با رجوع به مبانی و ارزش های اول انقلاب آنان را بازتولید نمائیم، بهتر است فاتحه انقلاب مکتبیمان را زودتر بخوانیم؛ انقلابی که تمام افتخارش این است از «قلب» در مفاهیم تحریف شده حکومت شاهنشاهی آغاز شد، آحاد جامعه را «مقلب القلوب» نمود و به متن جامعه سرازیر شد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۵۰
هادی مسعودی

متاسفانه امروز شاهد آنیم که در برخی از دانشگاه ها، دانشجویان پای صحبت نیروهای امنیتی نشسته و دقیقا خلاف آن رسالتی که امام روح الله برای بسیج تعریف کرده، مبنای تمام تصمیم گیری های خود را تحلیل های امنیتی، بولتنی و حرف های پشت پرده قرار می دهند. این اتفاق در حالی رخ می دهد که می دانیم اصولا تشکیل بسیج دانشجو و طلبه دقیقا بر خلاف این موضوع بوده است و اتفاقا این دانشجویان دغدغه مند و انقلابی هستند که باید تحلیل های آنان مبنای تصمیم گیری ها و حرکت ها شوند؛ دانشجویان قرار بود موذنین جامعه باشند نه طوطی های نیروهای امنیتی.


تلقی غلطی امروز پیرامون وضعیت جنگی در جامعه وجود دارد که به نظر می رسد منشأ همین نگاه غلط هم، نیروهای امنیتی باشند. برخی دوستان امنیتی به نام وضعیت جنگی، شرایط را در حال اضطرار ترسیم کرده و بدین وسیله در شرایط فوق العاده قوانین فوق العاده خودشان را حاکم می کنند و به نام «شرایط حساس کنونی» دهان تمام منتقدین را بسته و شرایط جنگ امروزی را کاملا با شرایط جنگی نظامی شبیه سازی می کنند. این دوستان به نام بهره برداری شبکه های معاند و بیگانه، همواره امر به سکوت و توجیه و ماستمالی کرده و خواهان برقراری آرامش- از نوع قبرستانی آن- در جامعه هستند. این نوع برخورد، کاملا خلاف آرمان های انقلاب اسلامی بوده و نتیجه ای جز محافظه کاری و مصلحت اندیشی بیجا برای جامعه ندارد؛ که همه نیک می دانیم نظر رهبری را پیرامون محافظه کاری، آنجا که می فرمایند: « محافظه کاری قتلگاه انقلاب اسلامی است». 


دانشجویان باید در نظر داشته باشند که تحت تاثیر فشارها و وسوسه های نیروهای امنیتی قرار نگرفته و شأن دانشجویی خود را فراموش نکنند؛ این نوع رفتار نیروهای امنیتی دقیقا نقض غرض بوده و موجب ذبح شعارهای اصیل انقلاب اسلامی و دستورات اسلام چون: امر به معروف، نهی از منکر، مطالبه گری، عدالت خواهی، آزادی بیان و ... می شود. 


بدتر و فاجعه بارتر آنکه این نگاه امنیتی در لایه های تشکیلاتی به گونه ای نفوذ کرده که همان نگاه های نشئت گرفته از جبهه و جنگ را   در متن کارهای دانشجویی سرازیر کرده، به طور نمونه این نگرش، تبعیت سلسله مراتبیِ مرتبط با مسائل نظامی را عیناً وارد کار تشکیلاتی کرده و دبیر تشکیلات را با این توجیهات، با چندین واسطه به رهبری رسانده و عدم تبعیت از  هِد تشکیلات را ملازم با عدم تبعیت از ولی فقیه کرده و به این راحتی، افراد را از دایره نظام خارج می کنند. این افراد در ابداعی عجیب که بیشتر تنه به تنه نحوی «تحریف» می زند، تعبیر «ولایت مداری تشکیلاتی» را وارد ادبیات کار دانشجویی خود کرده و بدین وسیله راه را برای تبعیت بی چون و چرا، مسدود نمودن آزادی تفکر و حق انتخاب و اختیار و در نهایت «استثمارِ» افراد تحت امرشان هموار می کنند؛ غافل از آنکه از اساس، در صحت و سقم تعبیر «ولایت مداری» و اصالت گفتمانی آن در ادبیات سیاسی امروزی جامعه، تشکیک جدی وجود دارد.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۸
هادی مسعودی

وزیر راه و شهرسازی دیروز برای چندمین بار بغض خود را نسبت به مردم مستضعف ابراز کرد و پس از مزخرف خواندن مسکن مهر، این بار آن را طرحی فاجعه بار نامید.

 گاهی آدمی به این فکر می کند که اگر برخی مسئولین ما صرفاً به فکر منافع خود باشند و کمی عقل معاش اندیش و دنیایی خود را به کار بیندازند هم نباید برخی نظرات را اعلام کنند.

 کسی نیست به آقای آخوندی و رئیس جمهور بگوید، وقتی میبینید حداقل 4 میلیون نفر لنگ مسکن مهر در کشور هستند، وقتیکه مسکن مهر به واقع می تواند لکوموتیو تولید شود و زمانیکه جملگی شاهدیم دولت یازدهم در مسائل اقتصادی بسیار ضعیف ظاهر شده و وقتی همه این را کنار هم می گذاریم و بعلاوه می کنیم با انتخابات سال آینده ریاست جمهوری؛ یک نتیجه بدیهی و منطقی می گیریم: اگر تنها به فکر منافع مادی - سیاسی خودمان هم باشیم،اگر انقلاب و مردم و امام و محرومین، ارزنی هم برایمان اهمیت نداشته باشد، باید با توجه به شرایط پیش آمده مسکن مهر را تمام کرده و تحویل دهیم، همین؛نتیجه ای بسیار ساده و بدیهی...

اما نکته ماجرا جای دیگریست؛ بنده حدوداً به این یقین رسیده ام که عدم اهتمام به امور محرومین و مستضعفین، تعمدی است. بهترین راه برای تسلط بر اراده و اختیار مردم، این است که آنان را به نان شبشان محتاج کنی، اگر مردم را در حد نیاز های اولیه و ابتدائیات زندگی نگه داری، دیگر او چگونه و کی وقت می کند پا را از سر حد نیازهای اولیه خویش فراتر گذشته و به فکر رشد و تعالی جتماعی و فرایض انقلابی خود بیفتد؟ کسی که از صبح زود تا بوق سگ در حال دویدن و کار کردن برای اولیات زندگی خود است، کی می تواند به ارزش های اصیل انسانی، تکامل، عبودیت و تمام اهدافی که برای آن انقلاب کردیم بپردازد؟ 

▪️اینان اراده و اختیار و کرامت انسانی مردم ما را نشانه گرفته اند.

با این اوصاف شاید اینچنین رفتارهای دولتمردان کمی قابل تأمل تر شود،قضیه از بی تدبیری و بی عرضگی و ... بسی فراتر است.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۷
هادی مسعودی

یکی از آسیب های امروز کار دانشجویی، ورود به مسائل به صورت مقطعی و با هدف رفع تکلیف می باشد. بارها شاهد آن بوده ایم که رهبری نکته ای را مطرح می کنند و نسبت به موضوعی انذار و هشدار می دهند؛ سپس فردای آنروز تعدادی از انشجویان دغدغه مند مقابل آن سازمان(ارگان) مورد خطاب رهبری تجمع کرده و خواستار برآورده ساختن سخنان ایشان می شوند و یا مثلا چند ساعت پس از پیام رهبری، دانشجویان با دادن یک بیانیه، به سخنان رهبری صحه گذاشته، سخنان ایشان را تائید کرده و هشدار ایشان را – به صورت نعل بالنعل- تکرار می کنند؛ همین. و دیگر همین می شود تنها واکنش دانشجویان انقلابی به سخنان ره بر(تازه این در بهترین حالت است، بسیاری دیگر از دانشجویان که همین دغدغه های رهبری را هم درک نکرده و هنوز درگیر بد حجابی و ماهواره و داعش می باشند).


اما نکته ای که باید مورد اشاره قرار گیرد این است که چرا این سنخ کارهای دانشجویی عموما دوامی نداشته و نتایج عینی و قاب لمسی برای انقلاب در پی ندارند؟ دو نکته در پاسخ به نظر می رسد که باید مورد اشاره قرار گردد:


اولا آنکه) اصولا برخی دانشجویان در کار دانشجویی، به دنبال به نتیجه رساندن نیستند؛ یعنی شاید هدف در بسیاری از کارهای داشجویی صرفا اعلام مواضع و رفع تکلیف و یا کارهای صرفا نمایشی باشد؛ در صورتیکه آن انتظاری که از جریان دانشجویی وجود دارد این است که دانشجویان با هدف به نتیجه رسیدن و دقیقا نتایج مطلوب را کسب کردن باید وارد عملیات و مطالبه شوند. 


در ثانی) عدم تداوم در کارها، ریشه ای در عدم نگرش صحیح به بیانات رهبری از جانب جریان حزب اللهی دارد. وقتی تنها و تنها دلیل ورود و عملیات ما، سخنان رهبری آنهم به صورت منقطع می شود، باید انتظار این را داشته باشیم که کار ناشی از این چنین دغدغه ای هم ممتد نشود. یعنی ما باید به دلایلی که رهبری استناد می کنند استناد کنیم تا عمق موضوع را دریافته و دقیقا مسئله برای ما هم تبدیل به یک «دغدغه» شود. ما باید عللی که رهبری به یک نکته اشاره می کنند را مورد بررسی قرار داده و سپس با تجزیه و تحلیل آن علل و دلائل، برنامه ریزی کرده و وارد عمل شویم. اما اغلب اینگونه نیست؛ یعنی ما صرفا یک سخنرانی از رهبری شنیده و بدون آنکه به دلائل قضیه پی ببریم وارد آن موضوع می شویم و سپس به این دلیل که روی موضوع دقیق نشده و عمق مطلب را نگرفته ایم مطالبه ای هم که می کنیم، غیر دقیق، سطحی و یا اشتباه است؛ و چون مسئله واقعا برای ما تبدیل به «مسئله» نشده به یک یا دو واکنش اکتفا کرده و خیال می کنیم وظایف خویش را تمام و کمال انجام داده ایم.

ادامه دارد...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۶
هادی مسعودی

وقتی به سیر اتفاقات و اعمال مسولین امر در جمهوری اسلامی نگاهی بیندازیم،به راحتی متوجه می شویم که شاید تنها کسی که دائماً در حال تولید ادبیات جدید در حوزه انقلاب اسلامی و بازتولید مبانی انقلاب متناسب با اقتضائات زمان است،شخص رهبری است. یعنی ما میببینم که اکثر سخنان ایشان قابل استفاده و راهگشا برای طی طریق پیشه روی انقلاب اسلامی است. اما مشکل پس از سخنرانی ایشان شروع می شود؛ معظم له در سخنرانی خود مفاهیم مهم و بلندی را بیان می کنند،اما نوع تلقی جریان حزب الله از مفهوم «ولایت مداری» کافی است برای اینکه سخنان ایشان را در همان مکان و زمان محبوس نموده و از چهاردیواری آن مجلس خارج نکند.

یعنی اساساً میبینم جریانی جدی و اساسی از دل امت حزب اله وجود ندارد که به واقع سخنان رهبری را تبیین نموده و متناسب با نیازهای زمان بومی سازی کند،آنچه که بیشتر مشاهده می شود استفاده کلیشه ای از بیاناتشان و استنادهای «مصونیت بخش» از سخنانشان است.


تا زمانی که امت حزب الله و نخبگان حاکمیتی صرفاً به دنبال تکرار کلیدواژه های رهبری بدون تببین به صورت طوطی وار باشند،حکایتِ انفعال و بی عرضگی امت حزب الله،همچنان باقی است.


انقلاب اسلامی یعنی تغییر نگاه دینداران به دین در تمامی حوزه ها،حتی در حوزه نگرش به ولایت و مفهوم ولایتمداری است. متأسفانه امروز مفهوم ولایت مداری شخص محورانه امت حزب الله،موجب مسخ و ناکارآمدی و در نهایت بی توجهی به سخنان رهبری شده است و متأسفانه این مفهوم مترقی که باید تبدیل به پاشنه آشیل مبارزات اجتماعی ذیل انقلاب اسلامی میشد،عامل انفعال،انحطاط و ذلیل نمودن سخنان معظم له شده است.


و با تأسف باید اعتراف کنم که شاید یکی از مهم ترین عوامل ایجاد زاویه در نگرش به مفاهیم انقلاب اسلامی و خصوصاً مفهوم ولایت مداری(در بعد نظری)، به نسبت نظرات امام و رهبری،نظرات شخص آیت الله مصباح می باشد.همین طرح های ولایت که امروز با هزینه های گزاف در کشور در حال اجرا شدن است،یکی از مهم ترین عوامل تولید این نگرش منفعلانه امت حزب اله در قبال مفاهیم انقلابی و از جمله ولایت مداری است.


وقتی شاخص نگاه ها تفکرات آیت الله مصباح می شود و نظرات امام روح الله و رهبری به حاشیه رانده می شود و نظرات آیت الله مصباح تبدیل به نقطه ثقل تحلیل ها می شود، به اینجا میرسیم که گاها باید برای جلوگیری از رأی آوری به فاسد، به صالح مقبول روی بیاوریم و از اصلح نامقبول چشم بپوشیم،به همین راحتی.وقتی نظرات شخص محورانه آیت الله مصباح دال مرکزی می شود،مردم و جمهوریت خود به خود به حاشیه رانده شده و نگاه های امام خمینی و رهبری - که برای مردم نقش مشروعیت بخشی - قائل هستند،به انزوا میرود.


این حرف ها به معنای زیر سوال بردن شأن و جایگاه رفیع آیت الله مصباح در نظام نیست،چه آنکه یکی از دلخوشی های ما در این نظام بعد از رهبری حضرت ایشان می باشد،بحث حقیر در جانمایی هر فرد در انقلاب اسلامی است،باید جایگاه آیت الله مصباح به درستی شناخته شده و متناسب با ظرفیت هایشان، از ایشان انتظار داشت، پس لطفا کسی سرزنشم نکند که رهبری در مدح ایشان فرموده اند،که آیت الله مصباح مطهری زمان می باشد،بنده در مطهری زمان بودنشان بحثی ندارم،حرفم در تغایر برخی نگاه های ایشان  -که بسیار اساسی و مهم است-با منش امام روح الله و امام خامنه ای است.


متأسفانه بعد از گذشت 37 سال از انقلاب نتوانسته ایم مفهوم اصیل ولایتمداری و دیگر مفاهیم انقلاب اسلامی عطف به نگاه امام روح اله را در جامعه جانداخته و تببین کنیم،متاسفانه جریان حزب اله ما بیش از آنکه برای نظرات رهبری ضریب عملی قائل باشد،برای نظرات امثال آقای پناهیان،رائفی پور،آیت الله مصباح و ... - که باید جایگاه همگی آنها در نظام مشخص و معین شود - ارزش قائلند، این یعنی خسارت،یعنی نفهمیدن رهبری، یعنی عدم درک رابطه امم و امت  و این یعنی وابستگی مذموم فکری.


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۵
هادی مسعودی

دیروز به زیارت شاهچراغ (ع) رفتم،موقع نماز خدا خدا میکردم حاج آقای اعظم تشریف فرما نشوند،به هیچ عنوان علاقه ای به نماز خواندن پشت سر آن آیت الله نداشتم،خدا را شکر خدا به همین نیمچه نمازمان رحم کرد و توفیق دیدارشان را نداشتیم!!!

به در و دیوار صحن جدیدالتاسیس حرم که نگاه میکردم،جز یک چیز به ذهنم متبادر نمیشد:اشرافیت و بس.

آخر میدانید اشرافیت وجوهی دارد و مهم ترین و مخرب ترین نوعش،اشرافیت دینی است؛...ان کثیرا من الا حبار و رهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله...توبه ۳۴

همانا بسیاری از روحانیون یهودی و مسیحی اموال مردم را به باطل میخورند و سد راه خدا میشوند،جالب است،قرآن میگوید کار به جایی میرسد که متولیان دینداری خود تبدیل به مانع دینداری مردم میشوند...

میشود از این آیه و آیات دیگر فهمید اصولا یکی از مهم ترین دلایل نزول شریعت،جلوگیری از سوءاستفاده مدعیان دین،از دین برای بهره برداری های حزبی و گروهی است.

زمانیکه مدیریت برخی آیت الله ها در حوزه های علمیه تحت اختیارشان و تولیتشان بر اماکن مذهبی در کشور را میبینم،زمانیکه این اسراف و اتراف و تبذیر زیر لوای دینداری را میبینم،نمیدانید،شدید یاد این آیه میفتم.

هنگامیکه اشرافیت زده باشی،سومین حرم اهل بیت شدن شیراز را صرفا و بدون نیازسنجی،در توسعه صحن های حرم میبینی،آنهم به چه شکل؟با سیاست برخی مسئولین استانی، بعضی خانه های مردم،خانه های ثبت میراث،بافت فرسوده را به نام نامی «حرم» اشغال کرده و با بولدوزر صاف میکنی،با چه اسمی؟طرح ۵۷ هکتاری توسعه حرم،به نام شاهچراغ به کام...

...ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله...

و متأسفانه این حکایت ما در همه کشور و در  تمامی حرم هاست،نه فقط یک حرم خاص.حرم هایی که بدلایل کاملا مبهم و استدلال های دسته چندم صرفا با هدف تعظیم شعائر دینی به تجمل وارترین شکل ممکن ساخته شده و زیر لوای دینداری تئوریزه و ماستمالی میشوند.حرم هایی که درب آنها چند صد میلیون می ارزد و شما پس از خروج از حرم،با سیل متکدیان و فقرا که گوشه خیابان نشسته و محتاج اولیات زندگی خود هستند مواجه می شوید.

هر روز که می گذرد،بر سکوت علما در این باره - تجملات حرم ها-  نیز افزوده می شود...  


وقتی اشرافیت «دینی» میشود،استبداد و دیکتاتوری نتیجه بدیهی و قطعی آن است و زمانیکه اشرافیت با استبداد و سپس با دین جمع میشود،نتیجه اش جز «استکبار» نیست.

خداوندا اگر قرار است روزی در نبرد با جبهه ای شهید شوم،شهادتم را در نزاع با این نوع از استکبار قرار ده...

تمام اعتقاداتم بر باد است اگر در جهاد با این نوع اشرافیت دینی قد علم نکنم و دیگران را در این مبارزه تهییج و تشویق نکنم...

ان کثیرا من الاحبار و الرهبان لیاکلون اموال الناس بالباطل و یصدون عن سبیل الله و الذین یکنزون الذهب و الفضة و لا ینفقونها فی سبیل الله فبشرهم بعذاب الیم...

بشارت ده آنان را به عذابی دردناک...


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۵ ، ۱۹:۴۳
هادی مسعودی