شنیده اید می گویند فلانی زیر فشار درد جان داد و مرد؟ حکایت ما دقیقا برعکس این موضوع است! ما کسانی هستیم که زیر فشار بی دردی در حال جان دادن و مردنیم. ما اموات متحرکی هستیم که دوست داریم ادای زندگان را در بیاوریم...
ماها خیلی وقت است که مرده ایم؛ آن زمان که فریاد ناله و فغان گندم کاران و نابودی چند صد تن محصولشان را بدلیل بی تدبیری و منفعت طلبی عده ای، شنیدیم و دیدیم، و فقط دیدیم و شنیدیم، و باز شنیدیم و دیدیم و بس...آن زمان مردیم...
آن موقع که نهضت کامیون داران را مشاهده کردیم، به زندان افتادن لیدرشان را دیدیم، به حقانیت کلامشان پی بردیم و مظلومیتشان را لمس کردیم، اما امان از یک حرکت و جنبش و بی خوابی و ... آن زمان ما مردیم...
و از این دست مثال ها که جملگی سند و نشانه موت ما هستند بسیارند...به یاد این روایت از پیامبر افتادم که خطاب به مستضعفین امت فرمودند: معکم المحیاء و معکم الممات... زندگی با شما و مرگ با شما... زندگی و مرگ با شما معنا دارد...
اما چه بگوییم از بی دردی و بی دغدغگی و بی مسئولیتی که بدجوری گریبانمان را گرفته است... میترسم این بی تفاوتی ها منتج به کربلایی دیگر اما این بار با هزینه هایی گزاف تر شود...در کربلا اسلام احیاء شد اما این بار، این بار اگر خط اسلام ناب شکست بخورد در تاریخ دفن می شود، این تمام نگرانی حضرت روح الله بود...
اگر به همین شکل پیش برویم، باید خودمان را برای شرکت در مجلس ختم انقلاب آماده کنیم...
به دردمندی، از خودگذشتگی و سوز دل سید میثم صفائیان - نماینده کامیون داران معترض که فقط به دلیل دلسوزی برای انقلاب یک سال حبس برایش بریدند - غبطه می خورم...