۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۲ ثبت شده است

یکی از چالش هایی که امروز پس از گذشت بیش از سه دهه از انقلاب با آن مواجهیم،تعریفی صحیح و یکسان از "اسلام ناب"است.در حال حاضر در شرایطی به سر می بریم که افراد متعددی وجود دارند که چون در این نظام مسئولیتی را به عهده گرفته و یا عمامه ای را بر سر نهاده اند،به خود اجازه می دهند که تعاریف مستقل از اسلام ارائه دهند و بر مبنای همان تعریف هم عمل کنند.برای اینکه ببینیم که تا به حال واقعا چه مقدار "اسلام ناب"برگرفته از قرآن و کلام معصومین و پیشوایانمان،در جمهوری اسلامی بر ما عرضه شده است،در ذیل اجمالا به بررسی اسلام ناب در قرآن و کلام و سیره ائمه و بزرگانمان می پردازم و قضاوت در این بابت را که متفکرین و علما و روشنفکران جامعه،چقدر به وظایف خویش عمل کرده اند را به عهده خواننده محترم می گذارم:

اسلام ناب و قرآن 

در سوره ماعون داریم:

1.آیا دیدی کسی را که منکر قیامت است؟  __ 2.منکر قیامت کسی است که از کنار یتیم و انسان بی پناه بدون دغدغه عبور کند __3.و در برابر گرسنگی گرسنگان فریاد نزند و دیگران را ترغیب نکند(یحض یعنی ترغیب کردن دیگران) __ 4.با این حال تظاهر به ایمان می کند و نماز می گزارد.پس وای بر این نمازگزاران __ 5.که از نمازشان غافلند و بدان اهتمام نمی ورزند  __6.همانان که در عبادت هایشان ریا می کنند __ 7.و از ماعون منع می نمایند(ماعون یعنی انفاق و کمک به محرومین و مبارزه با فاصله طبقاتی)

با کمی دقت متوجه می شویم که خداوند بی توجهی به محرومین و یتیمان و فریاد نزدن در برابر گرسنگی گرسنگان را مقارن با انکار قیامت و تکذیب دین می داند. 

اسلام ناب و امام رضا(ع): 

در پیام ایشان به مامون داریم:

جزء اسلام ناب است ،برائت از ناکثین و قاسطین و مارقین(نگارنده:قاسطین یعنی کسانی که مقابل عدالت می ایستند،مارقین یعنی کسانی که تا سر حد منفعتشان با اسلام هستند و ناکثین یعنی کسانی که برداشتشان از دین سطحی و قشری است)،جزء اسلام ناب اظهار بیزاری از کسانی است که انسان های صالح را تبعید و مطرود می کنند و افراد نالایق و فاسق را بر جامعه حاکم می کنند و بیزاری از کسانی که باعث شوند در جامعه دینی ثروت و سرمایه فقط دست سرمایه دارها بماند.جزء اسلام ناب است اغلام بیزاری از کسانی که به افراد سفیه و نادان مسئولیت بدهند و اعلام بیزاری از کسانی که استئثار(ویژه طلبی،رانت خواری) می کنند و اهل استفاده شخصی از اموال عمومی هستند.جزء اسلام ناب است اعلام بیزاری از خط ابوموسی اشعری و کسانی که راه او را می روند و خط ابوموسی اشعری سگ های اهل آتشند.و هم چنین اجتناب از کبائر و گناهان بزرگ جزء اسلام ناب است.

اسلام ناب و امام زمان(عج):

حضرت علی(ع) فرمودند: 

مهدی از اصحاب خود تعهد می گیرد که در حین قیام جهانی به کسی دشنام ندهند،حریمی را هتک نکنند،بی اجازه به خانه ای هجوم نبرند،کسی را به نا حق نزنند،طلا و نقره برای خود گنج نکنند،مال یتیم تخورند،لباس اشرافی نپوشند،کمربند زرین نبندند،در معاش و زندگی خصوصی خود به اندک بسنده کنند،صورت بر زمین بمالند و تا می توانند در راه خدا جهاد و تلاش کنند...

اسلام ناب و پیامبر اکرم(ص):

در آخرین سخنرانی اشان در مدینه فرمودند: 

والی پس از خودم را وصیت می کنم که خدا را به یاد داشته باشد،بر اساس رحمت و مهربانی حکومت کند،به طبقات ضعیف با چشم رحمت و محبت نگاه کند،نگذارد مردم فقیر شوند تا کافر شوند،در حکومت را به روی توده های مردم نبندد تا قوی ها،ضعیف ها را پشت درب های بسته ببلعند...

اسلام ناب و امام خمینی(ره):

شما باید نشان دهید که چگونه مردم، علیه ظلم و بیداد، تحجر و واپسگرایی قیام کردند و فکر اسلام ناب محمدی را جایگزین تفکر اسلام سلطنتی، اسلام سرمایه‏داری، اسلام التقاط و در یک کلمه اسلام امریکایی کردند. شما باید نشان دهید که در جمود حوزه‏های علمیۀ آن زمان که هر حرکتی را متهم به حرکت مارکسیستی و یاحرکت انگلیسی می‏کردند، تنی چند از عالمان دین باور دست در دست مردم کوچه و بازار، مردم فقیر و زجر کشیده گذاشتند و خود را به آتش و خون زدند و از آن پیروز بیرون آمدند.(1)

تنها هنری مورد قبول قرآن است که صیقل دهندۀ اسلام ناب محمدی ـ صلی اللّه‏ علیه و آله و سلم ـ اسلام ائمۀ هدی ـ علیهم السلام ـ اسلام فقرای دردمند، اسلام پابرهنگان، اسلام تازیانه خوردگانِ تاریخِ تلخ و شرم آور محرومیتها باشد. هنری زیبا و پاک است که کوبندۀ سرمایه‏داری مدرن و کمونیسم خون‏آشام و نابود کنندۀ اسلام رفاه و تجمل، اسلام التقاط، اسلام سازش و فرومایگی، اسلام مرفهین بی درد، و در یک کلمه «اسلام امریکایی» باشد.(2)

اسلام ناب و امام خامنه ای(روحی له الفدا)

اسلام ناب محمّدى، اسلام عدل و قسط است؛ اسلام عزت و اسلام حمایت از ضعفا و پابرهنگان و محرومان است؛ اسلام دفاع از حقوق مظلومان و مستضعفان است؛ اسلام جهاد با دشمنان و سازش‌ناپذیرى با زورگویان و فتنه‌گران است؛ اسلام اخلاق و فضیلت و معنویت است.

اسلام امریکایى، چیزى به نام اسلام است که در خدمت منافع قدرتهاى استکبارى و توجیه‌کننده‌ى اعمال آنهاست؛ بهانه‌اى براى انزواى اهل دین و نپرداختن آنان به امور مسلمین و سرنوشت ملتهاى مسلمان است؛ وسیله‌اى براى جدا کردن بخش عظیمى از احکام اجتماعى و سیاسى اسلام از مجموعه‌ى دین و منحصر کردن دین به مسجد است (و مسجد نه به عنوان پایگاهى براى رتق و فتق امور مسلمین - چنان‌که در صدر اسلام بوده است - بلکه به عنوان گوشه‌اى براى جدا شدن از زندگى و جدا کردن دنیا و آخرت).

اسلام امریکایى، اسلام انسانهاى بى‌درد و بى‌سوزى است که جز به خود و به رفاه حیوانى خود نمى‌اندیشند؛ خدا و دین را همچون سرمایه‌ى تجار، وسیله‌اى براى زراندوزى یا قدرت‌طلبى مى‌دانند و همه‌ى آیات و روایاتى را که برخلاف میل و منفعتشان باشد، بى‌محابا به زاویه‌ى فراموشى مى‌افکنند و یا وقیحانه تأویل مى‌کنند. اسلام امریکایى، اسلام سلاطین و رؤسایى است که منافع ملتهاى محروم و مظلوم خود را در آستانه‌ى آلهه‌ى امریکایى و اروپایى قربان مى‌کنند و در مقابل، به حمایت آنان براى ادامه‌ى حکومت و قدرت ننگین خود چشم مى‌دوزند؛ اسلام سرمایه‌دارانى است که براى تأمین سود خود، پا بر همه‌ى فضیلتها و ارزشها مى‌کوبند.آرى، این اسلام امریکایى است که مردم را به دورى از سیاست و فهم و بحث و عمل سیاسى مى‌خواند؛ ولى اسلام ناب محمّدى، سیاست را بخشى از دین و غیرقابل جدایى از آن مى‌داند و همه‌ى مسلمین را به درک و عمل سیاسى دعوت مى‌کند؛ و این چیزى است که ملتهاى مسلمان باید همواره از امام فقید خود و زبان گویاى اسلام به یاد داشته باشند.(3)

 

(1):جلد 21 صحیفه نور

(2):جلد 21 صحیفه نور

(3):پیام به کنگره عظیم حج

 

اللهم ما بنا من نعمت فمنک...


پی نوشت:

این نبش قبر، عقده ی دیرینه ی شماست
این ها گواهِ جنگ علیه خودِ خداست
وهاّبیان پست! چرا بس نمی کنید
اندازه ی خصومت یک قوم تا کجاست؟
گیرم که نبش قبر کنیدش، چه فایده؟
دیگر مزارِ ابن عدی در قلوب ماست ...
"یک عده آمدند پی نبش قبر"، آه
این حرفها چقدر برای من آشناست
تاریخ چند صفحه ورق خورد تا رسید
آنجا که دور قبر غریبی سر و صداست ...
تا نبش قبر فاطمه راهی نداشتند
دیدند ذوالفقار به دستان مرتضاست
ذهنم دوباره رفت به جایی شبیه این
حرف مدینه نیست دگر، حرف کربلاست
ده نیزه دار دور و برِ قبر کوچکی
حلقه زدند... لشگر دشمن چه بی حیاست
حالا رباب مانده و یک شیرخواره که
مثل سرِ حسین، سرش روی نیزه هاست..

شاعر : مسعود یوسف پور

۱۵ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۴ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۱:۵۲
هادی مسعودی

 

درحال حاضر که حدود 34 سال از پیروزی انقلاب اسلامی گذشته است و شاهد انواع و اقسام انتخاب ها و انتصاب ها از سوی مدیران بالایی و میانی و همچنین برخی از فسادها و ناکارآمدی ها بوده ایم،قصد داریم به این موضوع بپردازیم که چرا انقلاب اسلامی پس از گذشت سه دهه از انقلاب،با کمبود مدیران انقلابی با تفکر اسلام ناب مواجه است؟دلیل این قحطی با وجود قدرت بالای جهان بینی اسلامی-انقلابی و غنای منویات امام خمینی(ره) و امام خامنه ای(روحی له الفدا) چیست؟در ذیل اجمالا فقط به دو دلیل کلیدی و مهم آن میپردازیم:

1.با کمی تفکر و مراوده با مدیران،به این موضوع می رسیم که بسیاری از مسئولین ما نسبت به مسائل و مشکلات مردم و اسلام بی دغدغه اند.منشا این بی دغدغگی را شاید بتوان در عدم شناخت صحیح از انقلاب اسلامی پیدا کرد.در واقع وقتی نتوانیم مبانی و اهداف انقلاب را برای نسل جدید بازتولید و روشن کنیم،بالطبع نخواهیم توانست مدیر انقلابی با این منش و مسلک تربیت کنیم.اگرپس ازهرانقلابی،نخبگان و انقلابیون نسل اول،به روشنگری و تبیین اهداف و رویکرد آن انقلاب نپردازند و بیشتر درگیر مسائل اجرایی و یا صرفا سیاسی شوند،نسل جدید با مبانی انقلاب ناآشنا خواهد بود و نخواهد توانست بر آن منوال عمل کند.در بستر این انقلاب،نقش روحانیون که سردمداران این انقلاب می باشند،بارزتر و کلیدی تر است.انتظار از روحانیون این بود که پس از انقلاب و اتمام جنگ،به نقش اصلی خود،که تولید فکر و محتوا برای بقای انقلاب بود بیشتر بپردازند.شاید بتوان گفت روحانیت پس از انقلاب سه راه را برای خود برگزید:1.عده ای غرق در مسائل صرفا ذهنی و انتزاعی شدند و با فراموشی مشی امام(ره)عملا به جدایی دین از سیاست تن دادند2.عده ای به مکتب سکوت و توجیه بسیاری از مفاسد که ناشی از دنیا طلبی و یا تحجر بود روی آوردند3.عده قلیلی هم علی رغم محدودیت هایی که از اطراف بر آنان تحمیل می شد سعی در ایفای رسالت اصلی خویش نمودند.وقتی اکثر روحانیت نقش نظارتی و انتقادی و آمر به معروف و ناهی از منکر بودن خود را فراموش کرد و به مرور زمان با اسلام ناب محمدی بیگانه شد و به توجیه و سکوت بسیاری از انحراف های مسئولین تن داد،دیگر تربیت مدیران انقلابی با تفکر امام،در این استحاله و قحطی تفکر انقلابی،امری غیر ممکن است.

2.دلیل دیگراین امر را شاید بتوان،سیستم فاسد و فشل بروکراتیک و اداری حاکم،در بسیاری از ادارات و شرکت های ما دانست.در واقع در اینکه انقلاب ما یک انقلاب همه جانبه بود شکی نیست،اما نمی توان از پررنگی صبغه سیاسی این انقلاب نسبت به جنبه فرهنگی آن صرف نظر کرد. متاسفانه انقلاب ما یک انقلاب کاملا فرهنگی نبود.بسیاری از سازوکارهای فلج رژیم گذشته پس از انقلاب دست نخورده باقی ماند و هنوز هم به برخی از آنها عمل می شود.این سیستم چنان فاسد و معیوب است که حتی اگرشخصی انقلابی بخواهد در این سیستم کارکند،یا پس ازمدتی به انزوا رفته و دست از فعالیت در این مناصب و مقاطع می کشد و یا پس از مدتی خود به فساد دچار می شود.با این سیستم پیچیده که در هر جا نفوذ کند خود به خود تکنوکرات(فن سالار) تربیت میکند،چگونه می توان انتظار تربیت مدیر انقلابی با تفکرات ناب را داشت؟آیا می توان ازمدیریت ناقص و یک طرفه نهادینه شده در دوران آقای هاشمی و خاتمی که متاسفانه بیشتر به این فساد دامن زد و مشکل را عمیق تر کرد چشم پوشی کرد؟

اللهم ما بنا من نعمت فمنک...


پی نوشت1:صحبت آیت الله دستغیب خطاب به موتلفه را که خواندم،سرم گیج رفت.دیگر نمی دانیم در این شهر به چه کسی اعتماد کنیم."موتلفه اسلامی از منظر مبانی دینی و ارزش های اسلامی نقصانی ندارد"ببخشید آقای دستغیب،با چه ملاکی،با چه معیاری موتلفه هیچ نقصی ندارد؟واقعا خدا به ما و شهرمان رحم کند...
پی نوشت2:حمایات و تعاریف آقای حائری از جناب قالیباف را کجای دلم بگذارم،از بصیرت برخی گاها به وجد می آیم...

 

۱۱ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۹ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۸:۴۹
هادی مسعودی

جدی نمی گیریم،خیال می کنیم شوخی است،اصلا با ما نیست.حدیث می خوانیم"هر کس شبی را به صبح برساند بدون اینکه در فکر رسیدگی به امور مسلمین باشد مسلمان نیست."عین خیالمان نیست.به مجلس روضه می رویم و گریه می کنیم،اما پس از آن بی دغدغه،بدون اضطراب به خانه می رویم و می خوابیم،غافل از اینکه برای که و به خاطر چه می گرییم و فقط اشک،دلخوشی برای روزهای سخت و پر تلاطم ما است.غافلیم از اینکه وقتی برای سید الشهدا(ع) ناله می زنیم دلبستگی خود را به آرمان و راه ایشان ابراز می کنیم؛آرمانی که با گرسنگی گرسنگان و برائت از سیران و مرفهان بی درد گره خوردن است.

در همین شهرمان شیراز،سومین حرم اهل بیت،خانواده ای را سراغ داریم که پدر خانواده بدلیل مشکلات عصبی ناشی از فقر،زمانی که دیگر اعضای خانواده در خانه نبوده اند،پیت بنزین را روی خودش خالی کرده و خود و کل خانه را سوزانده،خانه و تمام وسایل درونش به کلی منهدم شدند و اکنون مادر خانواده به همراه دو دختر(اول دبستانی و اول دبیرستانی)در خانه همسایه اشان به سر می برند.(این اتفاق غم انگیز در ایام فاطمیه رخ داد)چشمان دختران معصوم و محجوب و حالا یتیم این خانواده را که به ذهن می آورم بدنم به رعشه می افتد.و چه حکایتی داریم ما،که در مجالس عزا برای رقیه(ع)اشک می ریزیم و نعره می کشیم اما کاری به کار رقیه های زمانه خود نداریم"رقیه هفت ساله"در زیارت عاشورا  "بابی انت و امی" می خوانیم و رد می شویم و خوشحالیم از لفظی که ادا کرده ایم.در واقع این جمله به ائمه می گوید:پدر و مادرم و عزیز ترین کسانم فدای دغدغه هایتان باد.حضرت امیر(ع) می فرمایند:" هر کس جان و مالش را در راه خدا بذل نکند امیدی به مهربانی خدا نداشته باشد"و ما تمام وجودمان امید است،امید ناشی از تخدیری که در مجالس روضه و بر روی منابر به خوردمان می دهند.ادعای شیعه بودن داریم اما گویی فراموش کرده ایم که شیعه یعنی مشایعت،یعنی همراهی پا به پا.یعنی پا جای پای ائمه نهادن؛آیا عمل و رفتار حضرت امیر نسبت به مستضعفین اینگونه بود؟به گونه ای عمل می کنیم که انگار مخاطب این آیه قرآن "ما لکم لا تقاتلون فی سبیل الله و المستضفین"ما نیستیم.خداوند نام "مستضعفین" را در کنار نام "خودش" آورده است.

به خدا سوگند اگر کسی این واقعه را که شرح دادیم بخواند و دردش نگیرد و اقدامی در حد وسعش برای حل این مشکل انجام ندهد مسلمان نیست.اگر نمی توانیم مسئولیت حب به اهل بیت را بپذیریم و عمل کنیم پس بهتر است که نام خود را مسلمان نگذاریم،آنقدر از شهدا دم نزنیم و دمادم "شهدا شرمنده ایم" سر ندهیم.

برخی از متولیان ومسئولین جامعه ما،سخنرانی های مملو از قال الباقر و قال الصادق ترتیب می دهند و پی در پی از تربیت اسلامی،سعادت ابدی و تکامل سخن می گویند اما در قبال مقوله عدالت اجتماعی و معضل فقر و پیامدهای آن کاملا بی خیال و بی توجهند،شاید فراموش کرده اند این سخن حضرت رسول را که می فرمایند:"فقر به کفر می انجامد".

آیا وقت آن نرسیده است که به خود بیاییم و آنقدر دینداری را ساده نگیریم و خود را با برخی احکام عادی و سطحی دین دلخوش نکنیم؟

فاین نذهبون........؟

 

۶ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۱ ارديبهشت ۹۲ ، ۱۵:۳۱
هادی مسعودی