آرمان خواهی

دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۱:۴۳ ب.ظ

بی کفایتی،بیدردی،عقبگرد

چه روز عجیبی بود جمعه،سفر به قعر عشق.با جمعی آکنده از اخلاص به روستا رسیدیم،دلانی پر از احساس و لبانی پر ز لبخند و طراوت به استقبالمان آمده بودند.روستایی در 75 کیلومتری شیراز،جایی که در شعاع دید مسئولین جمهوری اسلامی جایی نداشت،شعاع دیدی که از منافع یک درصدی ها تجاوز نمی کند،شعاع دیدی که فقط من هستم و حزبم و خودم و دیگر هیچ...بگذریم...وارد آن روستای سرسبز کوهستانی شدیم:ولی آباد.اولین چیزی که شاید توجهمان را به خودش جلب کرد،آبی روان بود که از چشمه جاری شده بود،از تصور استعمال آن آب کیفور شده بودم،اما غافل بودم از همین آب،چند متری آنطرفتر،همان نقطه که سگی پوزه اش را در آب کرده بود و سیر می نوشید،پیرزنی در حال شستن رخت چرکش بود و کودکی که در حال نوشیدن از همان آب بود...وارد محل اسکان که شدیم در حال استقرار بودیم که کم کم مردم نجیب آنجا می آمدند و سر می زدند و گپی میزدیم و از مشکلات می شنیدیم و و فقط می شنیدیم و افسوس می خوردیم و گاهی لبخند سرد زدنی و بغض کردنی و شاید اشک ریختنی...و این بود نهایت کار ما در قبال مشکلات این مستضعفین.

و در همان بحبوحه بود،در حالیکه صدای له شدن استخوان های روحم را زیر فشار درد های این مردم(ولی نعمتان انقلاب) می شنیدم،به یاد کلام روح بخش روح الله الخمینی افتادم و چه گران تمام شد برایم این یادآوری و چه آتشی زد به خرمن وجودم این تذکره.حکایت پیرمردی را می شنوی که با بغض می گوید:"پسر رعنا و زیبایم در اوج جوانی،همینجا تصادف کرد،بدنش عفونت کرد،راه خراب بود،هرچه بدنبال ماشین گشتم نیافتم...نهایت از بین رفت،جوانم،حاصل عمرم،3 سال پیش جلو چشمانم جون داد...من بودم که در زمان جنگ به جبهه میرفتم،ماشین می آوردم و گروه گروه جوانان را به جنگ می بردم،34سال از انقلاب می گذرد و مسئولین برای ما هیچ نکرده اند،هیچ".و من خراب،پس از شنیدن  حکایت تقلاهای او،جزبغض و سکوت کاری نداشتم فقط یک جمله به او گفتم:"حاج آقا لطفا ما را دعا کنید."و بعد به یاد این جمله امام(ره) افتادم که:"خدمت به احکام اسلام بکنید و برای اینهایی که اولیای ما هستند،این پایین شهریها و این پابرهنه ها،اینها ولی نعمت ما هستند...باید ملتفت باشید که آقا شما همان آدمی هستید که توی حبس بودید و در تبعید بودی یا در انزوا.این مردم اند که آمدند ما را آوردند بیرون از همه اینها و ما اگر تا آخر عمرمان به انها خدمت کنیم،نمی توانیم از عهده خدمت اینها برآییم."

این همه سال از انقلاب اسلامی مدافع محرومین برای مستضعفین به وجود آمده گذشته است و داریم هنوز مناطقی را که از اولیات زندگی محرومند،تعدادشان هم کم نیست...و چه بی مصرف و خائنند برخی مسئولین ما و چه بی درد و بی دغدغه اند برخی حزب اللهی های ما...ننگ بر ما و بر این مسلمانی ما.عده ای در چند کیلومتری پنجمین کلان شهر کشور در فقر دست و پا میزنند،هنوز گاز و آب و راه ندارند،امنیت ندارند،خانه بهداشت ندارند،انواع بیماریها دچارشان شده و ما راحتیم،بی خیال به امید امام زمان،تمام دغدغه ام این است:برویم کربلا،سینه بزنیم برویم سوریه ،از حرم دفاع کنیم،برادر التماس دعا داریم.کربلای ما جای دیگری است،جملات پر از درد مرا پذیرا باش،مخاطبم کسانی هستند که جز به حرم و خودم به چیز دیگری نمی اندیشند:"بیزارم از تو،از منشت،وجودت و تفکرت ای برادر،اگر برادری در میان باشد.تو خدای خودت را یاری کن و من هم خدای خودم را."ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم"من خدای خودم را به گفته خمینی کبیر با خدمت و یاری به محرومین نصرت می کنم و تو خدای خودت را با سینه زنی بی هدف و سینه خیز تا حرم رفتن و ریش گذاشتن و تسبیح چرخاندن و تذکر به بدحجاب دادن نصرت کن:«و لا انتم عابدون ما اعبد و لا انا عابد ما عبدتم...لکم دینکم ولی دین».به خدا سوگند به همان اندازه از مسئولین ملعون سرمایه پرست بیزارم که از توی متحجر بی خیال پرمدعا."

صدای ناقوس جنگ شنیده می شود،دشمن به خانه های ما راه پیدا کرده است،آخر الزمان رسیده است،چشم 250 هزار شهید بر اعمال ماست،جمهوری اسلامی در آستانه الگو شدن برای جهان اسلام است،کار بیخ پیدا کرده است اما هنوز...هنوز خیز حزب اللهی های ما تا لب کاهدان بیش نیست.به جای آنکه نقل مجالس ما به اصطلاح مذهبی ها،تمدن اسلامی و دردهای رهبری و کار علمی و اقتصاد مقاومتی و ...باشد،بیشتر بحث حول فلان سبک مداحی یا بهمان شور سینه زنی است،اگرپیرامون استقلال یا پیروزی نباشد.

هنوز باید برای برخی ضرورت تشکیل حکومت اسلامی را اثبات کنیم،هنوز باید پس از گذشت 34 سال از انقلاب،اثبات ولایت فقیه کنیم،هنوز باید برای برخی روحانیون اثبات کنیم دین از سیاست جدا نیست،هنوز بسیاری از آخوندهای ما در خلا ناشی از سیوطی و احکام نجاست و طهارت سیر می کنند،هنوز...یک نکته کلیدی و مهم را همیشه باید مدنظر داشته باشیم و فراموش نکنیم که:جریان انقلاب اسلامی،مانند هل دادن یک ماشین در سربالایی است،اگر یک لحظه از حرکت باز ایستیم،متوقف نمی شویم،زیر بار ماشین له می شویم...

اللهم ما بنا من نعمت فمنک...

پی نوشت: 1.بیش ار مدافع حرم،به مدافع حریم نیازمندیم.(از حرم تا حریم)

2.جمله امام را برای یادآوری برخی دوستان آوردم که فراموش نکنند ادبیات صحبت با محرومین باید متناسب با شان نور چشم بودنشان باشد،نه اینکه طلب کارانه با آنان صحبت شود.




نوشته شده توسط هادی مسعودی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

بی کفایتی،بیدردی،عقبگرد

دوشنبه, ۱۸ شهریور ۱۳۹۲، ۰۱:۴۳ ب.ظ

چه روز عجیبی بود جمعه،سفر به قعر عشق.با جمعی آکنده از اخلاص به روستا رسیدیم،دلانی پر از احساس و لبانی پر ز لبخند و طراوت به استقبالمان آمده بودند.روستایی در 75 کیلومتری شیراز،جایی که در شعاع دید مسئولین جمهوری اسلامی جایی نداشت،شعاع دیدی که از منافع یک درصدی ها تجاوز نمی کند،شعاع دیدی که فقط من هستم و حزبم و خودم و دیگر هیچ...بگذریم...وارد آن روستای سرسبز کوهستانی شدیم:ولی آباد.اولین چیزی که شاید توجهمان را به خودش جلب کرد،آبی روان بود که از چشمه جاری شده بود،از تصور استعمال آن آب کیفور شده بودم،اما غافل بودم از همین آب،چند متری آنطرفتر،همان نقطه که سگی پوزه اش را در آب کرده بود و سیر می نوشید،پیرزنی در حال شستن رخت چرکش بود و کودکی که در حال نوشیدن از همان آب بود...وارد محل اسکان که شدیم در حال استقرار بودیم که کم کم مردم نجیب آنجا می آمدند و سر می زدند و گپی میزدیم و از مشکلات می شنیدیم و و فقط می شنیدیم و افسوس می خوردیم و گاهی لبخند سرد زدنی و بغض کردنی و شاید اشک ریختنی...و این بود نهایت کار ما در قبال مشکلات این مستضعفین.

و در همان بحبوحه بود،در حالیکه صدای له شدن استخوان های روحم را زیر فشار درد های این مردم(ولی نعمتان انقلاب) می شنیدم،به یاد کلام روح بخش روح الله الخمینی افتادم و چه گران تمام شد برایم این یادآوری و چه آتشی زد به خرمن وجودم این تذکره.حکایت پیرمردی را می شنوی که با بغض می گوید:"پسر رعنا و زیبایم در اوج جوانی،همینجا تصادف کرد،بدنش عفونت کرد،راه خراب بود،هرچه بدنبال ماشین گشتم نیافتم...نهایت از بین رفت،جوانم،حاصل عمرم،3 سال پیش جلو چشمانم جون داد...من بودم که در زمان جنگ به جبهه میرفتم،ماشین می آوردم و گروه گروه جوانان را به جنگ می بردم،34سال از انقلاب می گذرد و مسئولین برای ما هیچ نکرده اند،هیچ".و من خراب،پس از شنیدن  حکایت تقلاهای او،جزبغض و سکوت کاری نداشتم فقط یک جمله به او گفتم:"حاج آقا لطفا ما را دعا کنید."و بعد به یاد این جمله امام(ره) افتادم که:"خدمت به احکام اسلام بکنید و برای اینهایی که اولیای ما هستند،این پایین شهریها و این پابرهنه ها،اینها ولی نعمت ما هستند...باید ملتفت باشید که آقا شما همان آدمی هستید که توی حبس بودید و در تبعید بودی یا در انزوا.این مردم اند که آمدند ما را آوردند بیرون از همه اینها و ما اگر تا آخر عمرمان به انها خدمت کنیم،نمی توانیم از عهده خدمت اینها برآییم."

این همه سال از انقلاب اسلامی مدافع محرومین برای مستضعفین به وجود آمده گذشته است و داریم هنوز مناطقی را که از اولیات زندگی محرومند،تعدادشان هم کم نیست...و چه بی مصرف و خائنند برخی مسئولین ما و چه بی درد و بی دغدغه اند برخی حزب اللهی های ما...ننگ بر ما و بر این مسلمانی ما.عده ای در چند کیلومتری پنجمین کلان شهر کشور در فقر دست و پا میزنند،هنوز گاز و آب و راه ندارند،امنیت ندارند،خانه بهداشت ندارند،انواع بیماریها دچارشان شده و ما راحتیم،بی خیال به امید امام زمان،تمام دغدغه ام این است:برویم کربلا،سینه بزنیم برویم سوریه ،از حرم دفاع کنیم،برادر التماس دعا داریم.کربلای ما جای دیگری است،جملات پر از درد مرا پذیرا باش،مخاطبم کسانی هستند که جز به حرم و خودم به چیز دیگری نمی اندیشند:"بیزارم از تو،از منشت،وجودت و تفکرت ای برادر،اگر برادری در میان باشد.تو خدای خودت را یاری کن و من هم خدای خودم را."ان تنصروالله ینصرکم و یثبت اقدامکم"من خدای خودم را به گفته خمینی کبیر با خدمت و یاری به محرومین نصرت می کنم و تو خدای خودت را با سینه زنی بی هدف و سینه خیز تا حرم رفتن و ریش گذاشتن و تسبیح چرخاندن و تذکر به بدحجاب دادن نصرت کن:«و لا انتم عابدون ما اعبد و لا انا عابد ما عبدتم...لکم دینکم ولی دین».به خدا سوگند به همان اندازه از مسئولین ملعون سرمایه پرست بیزارم که از توی متحجر بی خیال پرمدعا."

صدای ناقوس جنگ شنیده می شود،دشمن به خانه های ما راه پیدا کرده است،آخر الزمان رسیده است،چشم 250 هزار شهید بر اعمال ماست،جمهوری اسلامی در آستانه الگو شدن برای جهان اسلام است،کار بیخ پیدا کرده است اما هنوز...هنوز خیز حزب اللهی های ما تا لب کاهدان بیش نیست.به جای آنکه نقل مجالس ما به اصطلاح مذهبی ها،تمدن اسلامی و دردهای رهبری و کار علمی و اقتصاد مقاومتی و ...باشد،بیشتر بحث حول فلان سبک مداحی یا بهمان شور سینه زنی است،اگرپیرامون استقلال یا پیروزی نباشد.

هنوز باید برای برخی ضرورت تشکیل حکومت اسلامی را اثبات کنیم،هنوز باید پس از گذشت 34 سال از انقلاب،اثبات ولایت فقیه کنیم،هنوز باید برای برخی روحانیون اثبات کنیم دین از سیاست جدا نیست،هنوز بسیاری از آخوندهای ما در خلا ناشی از سیوطی و احکام نجاست و طهارت سیر می کنند،هنوز...یک نکته کلیدی و مهم را همیشه باید مدنظر داشته باشیم و فراموش نکنیم که:جریان انقلاب اسلامی،مانند هل دادن یک ماشین در سربالایی است،اگر یک لحظه از حرکت باز ایستیم،متوقف نمی شویم،زیر بار ماشین له می شویم...

اللهم ما بنا من نعمت فمنک...

پی نوشت: 1.بیش ار مدافع حرم،به مدافع حریم نیازمندیم.(از حرم تا حریم)

2.جمله امام را برای یادآوری برخی دوستان آوردم که فراموش نکنند ادبیات صحبت با محرومین باید متناسب با شان نور چشم بودنشان باشد،نه اینکه طلب کارانه با آنان صحبت شود.


موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۲/۰۶/۱۸
هادی مسعودی

نظرات  (۶)

سلام علیکم
عالی بود
۱۸ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۴۱ سید محمد مهدی پوریزدان پرست
سلام
درد داشتن در این زمانه چون داشتن گوهری است که تورا از حیوانیات وجودت به انسانیاتش میکشاند و تفسیر انی اعلم مالا تعلمون رب است هنگامی که فرشتگانش از خلق موجودی خون ریز پرسیدند .
چمران درد داشت ، اوینی درد داشت ، همت درد داشت ، خمینی درد داشت و خامنه ای .
از این گوهر مراقبت کن و نگذار غبار بگیرد که ولایحمل هذا العلم الی اهل البصر والصبر.
صبر و بصیرت داشتن این است که با تمامی این نامردمی ها و بی مسئولیتهای و بی کفایتی ها ، بدانی باید ابروی حکومت بماند و نا خالصی هایش برود .
تا به کی بچه انقلابی ها فقط بنویسند و زیر سئوال ببرند و تکفیر کنند ؟ بالاخره راه چاره چیست ؟
راه چاره این است که اتفاقا در حکومتی به این بزرگی هم خوبی ها را ببینی هم بدی ها را این حکومت همان حکومتی است که بیشترین وسعت شبکه لوله کشی و انتقال برق و اب و گاز را فراهم اورده دیدن کاستی ها بدون خوبی ها و نقاط مثبت هم شاید از موضع صبر و بصیرت خارج باشد .
اما این حکومت تفاوتی با دیگر حکومت ها دارد  و ان هم این است که اگر در جایی کمبودی باشد فرزندان ارمانهای بلندش توان مطالبه دارند و میتوانند طلب کنند وظیفه ای که مغفول مانده و انجام نشده .
افتخار من این است که حکومت ولایت فقیه حکومتی است که اگر اشتباه هم دارد و کسانی پیگیرش شوند و درست پیش بروند انجام میگیرد .
پس بسوز و بساز و عمل کن .
پاسخ:
سلام.ممنون از راهنماییت برادر.ارادت دارم.یا علی
بسم الله سلام
حضورتون رو در اردوی جهادی تبریک میگم انشاله این حضور و این توفیق بی نظیر نصیب همیشگی شما باشد. جملات شما قرابتی دارد با کلام امام که فرمودند راه قدس از کربلا می گذرد امروز هم راه قدس و سوریه و جهان اسلام از یک ایران مقتدر و آباد می گذرد صحنه هایی که شما دیدید مسلما به هیچ وجه در شان جمهوری اسلامی نیست جملات آقا صالح رو هم خوندم ایشون هم درست میگن اما متوجه علت بعضی جملات شما نمیشم علت چیه؟ هدف چیه؟ نمیشه با کلمات بهتری بیان کرد؟؟
«روستایی در 75 کیلومتری شیراز،جایی که در شعاع دید مسئولین جمهوری اسلامی جایی نداشت/من خدای خودم را به گفته خمینی کبیر با خدمت و یاری به محرومین نصرت می کنم و تو خدای خودت را با سینه زنی بی هدف و سینه خیز تا حرم رفتن و ریش گذاشتن و تسبیح چرخاندن و تذکر به بدحجاب دادن نصرت کن»

میشه هم اردوی جهادی رفت و برای محرومان عرق ریخت و بر مسئولین نهیب زد هم به بدحجاب امر به معروف کرد هم سینه زد هم مدافع حرم بود ... چه منافاتی با هم دارند؟
پاسخ:
سلام برادر.وقتی 34 سال از انقلاب گذشته به روستایی میری و میبینی که از اولیات زندگی محرومند و دلیل این محرومیت هم چیزی جز بی کفایتی مسئولین نیست،از ادبیات صحبت بنده چه انتظاری دارید؟وقتی نارضایتی مردم از جمهوری اسلامی به خاطر این بی محلی را ببینی بغضت نمی گیره؟و وقتی این صحنه ها را مشاهده کنی و بعدش حساسیت های جامعه حزب اللهی را هم ببینی که خیلی قرابتی با رسیدگی به محرومین نداره،رگ گردنت بیرون نمی زنه؟حقیر هم عقیده ندارم که این اعمال با هم جمع شدنی نیست اما حرف اصلی بنده روی ضریب دادن هاست،ما نباید در مسائلی از قبیل حجاب که به قول رهبری درجه ده است متوقف بشیم،بنده روی کاریکاتوری دین را دیدن حرف دارم.از اینکه سر زدید ممنون.موفق باشید.یا علی
سلام برادر. بخدا اشکم رو جاری ساختی...
به همکاری با شما افتخار می کنم...

پاسخ:
سلام.همچنین.یا علی
۲۱ شهریور ۹۲ ، ۰۱:۰۹ احمدرضا عابدین پور
سلام
استفاده کردیم
ولی ما که نباید از کشتی انقلاب کسی رو بیرون کنیم.
پاسخ:
سلام برادر.مگه ما بیرون کردیم؟
سلام خداقوت حاجی عالی بود
پاسخ:
سلام داداش.ارادت دارم.یا علی

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی