آرمان خواهی

پنجشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ق.ظ

آیا «حفظ نظام»، از اوجب واجبات است؟!

سخنی است که گاها زیاد به گوش میرسد و دستاویز  افراد زیادی جهت توجیه و ماستمالی قرار می گیرد؛ «باید مراقب جایگاه برخی افراد باشیم، باید شأن آنان را حفظ کنیم، هر چند مدیریت آنان دچار مشکلاتی باشد اما ما نباید این معضلات را مطرح کنیم، باید جایگاه را حفظ کنیم، اگر انتقاداتی وجود دارد خصوصی، در گوشی، به دور از مردم مطرح کنید، مبادا شأن فرد را تضعیف کنید و ...»

مشکل دقیقاً همین جاست؛ آیا انتقاد از افراد که دارای جایگاه های متشرعی در بین عوام هستند، موجب نزول شأن و تضعیف جایگاه آنان می شود؟ یا دقیقاً بر عکس؟

اتفاقاً شما اگر بخواهید از جایگاه فرد(به طور مثال امام جمعه) حراست کنید، باید با بایسته های آن جایگاه، عملکرد فرد را مورد نقد قرار داده تا مردم بتوانند بین ناکارآمدی فرد و تقدس جایگاه تفاوت قائل شوند.

به طور مثال شما باید با این استدلال که ساده زیستی، دوری از اشرافیت، نزدیکی به مردم و ... (که همگی ویژگی های جایگاه امامت جمعه است) اشرافیت زدگی و بالاشهر نشینی فرد را مورد نقد قرار دهی؛ آنهم نه در جمع خصوصی، پشت پرده؛ رو به مردم و با صدای بلند و رسا؛ این کار با زیر سوال بردن وضعیت موجود آنهم به صورت کاملاً وقع بینانه، مردم را با وضعیت مطلوب آشنا کرده و امکان تفکیک «شخص» از «جایگاه» را فراهم می کند.

یادمان باشد که برای حل مشکلات، ابتدا باید آنان را پذیرفت سپس در فضایی منطقی برای حل آنان چاره اندیشید.

اگر نتوانیم بین تقدس فرد و جایگاه تفاوت قائل شویم، باید منتظر این باشیم که مردم اشتباهات افراد را نه به پای «نظام»، که به پای «اسلام» بنویسند؛ همان موضوعی که بیشترین دغدغه و نگرانی امام روح الله را شامل می شود: «... اگر خدای نخواسته در شهرستان ها، در جاهایی که علما و روحانیون هستند یک اختلاف نظری باشد که منتهی به اختلاف ظاهر بشود، مکتب ما خدشه دار می شود و این مسئولیت بزرگی است متوجه به روحانیون. اگر دادگاه های ما بر خلاف موازین اسلامی، بر خلاف عدالت رفتار کنند مکتب ما خدشه دار می شود. اگر پاسدارهای ما که پاسدار جمهوری اسلامی هستند، پاسدار انقلاب اسلامی هستند کاری بکنند که بر خلاف موازین پاسداری باشد، مکتب ما خدشه دار می شود و این مسئولیت بزرگی است. ما اگر در رژیم سابق شکست می خوردیم و کشته می شدیم لکن مکتب ما محفوظ بود غم نداشتیم، نگرانی نداشتیم.

ما اگر در رژیم سابق بعضی کارهای خلاف فرض کنید می کردیم به مکتبمان مربوط نبود، امروز اگر کار خلاف بکنیم مکتب شکست می خورد. مصیبت آن است که مکتب شکست بخورد، سیدالشهدا (ع) شهید شد با همه اصحاب و عشیره لکن مکتب جلو رفت، شهادت او مکتب را جلو برد. ما هم اگر در آن رژیم شهید می شدیم و شما هم اگر شهید می شدید، مکتب جلو می رفت لکن با اعمال ما، با کردار ما، با گفتار ما، با قلم های ما، با قدم های ما اگر امروز کارهای خلاف واقع بشود، مکتب متزلزل می شود. مصیبت بزرگ این است که مکتب از دست برود، مکتبی که انبیا برای آن کشته شده اند، مکتبی که اولیا برای آن کشته شده اند...» صحیفه نور جلد 8 صفحه 43

وقتی در برابر چشمان مردم، مسئولین را مورد نقد و چالش قرار می دهیم، از طرف برخی دوستان دائم جمله ای را می شنویم: « آنقدر مردم را به مسئولین نظام و بالتبع به نظام بدبین نکنید، چرا مسئولین را مقابل مردم به نقد می کشید؟»

پاسخ حقیر این است که اگر شما نظام را دقیقاً همان مسئولینش می دانید، بله بنده تمام هم و تلاشم در راستای بدبین کردم مردم به نظام است؛ اما آنچه که حقیر از گفتمان امام و رهبری فراگرفتم این بوده که نظام یک سیستم فیزیکی مشتمل بر افراد نیست که در نتیجه با این استدلال که حفظ نظام از اوجب واجبات است؛ بگوییم پس حفظ مسئولین از نقد و ایجاد مصونیت برای آنان هم ازاوجب واجبات است.

زمانیکه شما با آرمانهای انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی را به چالش می کشید، این اجازه را به مردم میدهید که بتوانند بین ناکارآمدی افراد و جایگاه آنان تمایز قائل شوند.

هنر ما باید این باشد که در مسائل به وقوع پیوسته در جمهوری اسلامی، خود را از لایه «جمهوری اسلامی» خارج کرده و در لایه ای متفاوت که همان لایه «انقلاب اسلامی» است، مسائل را مورد نقد و مداقه و بررسی قرار دهیم... 

از نظر نگارنده نظام یعنی یک راه، یک مسیر و یک سری شعارها و آرمانها؛ به میزانی که این آرمانها در نظام به انزوا رفته و بستر لازم برای اجرایی شدنشان فراهم نشود، نظام در حال تضعیف است؛ با همین استدلال بر این باورم که حفظ نظام اسلامی، با تأکید بر پسوند اسلامی بودنش آنهم از نوع اسلام ناب، از اوجب واجبات است؛ نه اینکه حفظ نظام در هر حالتی و به هر صورتی، حتی در صورت ذبح عدالت و تئوریزه شدن فساد و اتراف و اسراف مسئولینش و ...  از اوجب واجبات باشد.

رهبری می فرمایند: « مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت‌خواهی است. این، پایه مشروعیت ماست. الان درباره مشروعیت حرفهای زیادی زده میشود، بنده هم از این حرفها بلدم؛ اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که این‌جا نشسته‌ام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنی هرچه اختیار دارم و هرچه تصرّف کنم، تصرّف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همین‌طور. ما برای عدالت و رفع تبعیض آمده‌ایم. ما آمده‌ایم جامعه را از مواهب الهی خودش – که مهمترین مواهب الهی در عدالت وجود دارد – و همچنین مواهب اخلاقی و معنوی برخوردار کنیم...» 5 شهریور 82

نکته آخر اینکه بهتر است کمی و فقط کمی برای شعارهایی که میدهیم قدمی اجرایی هم برداریم؛ 37 سال است که شعار می دهیم مردم وارثان و صاحبان این انقلابند اما در عمل نقش آنان را به انتخابات ها و راهپیمایی ها تقلیل داده و از این موضوع هم ظاهراً ناراحت نیستیم.

مردم، واقعاً عاملان این انقلاب هستند و لاجرم انقلاب برای بقای خویش، نیازمند مشارکت مردم در تمام عرصه هاست.

مشارکت مردم در مدیریت جامعه و مداخله آنان جز از طریق «آگاهی بخشیدن» امکانپذیر نیست؛ اگر به واقع می خواهیم مردم را به جایگاه اصیل خود برسانیم، باید با آنان رو راست بوده و با صداقت با طرح مشکلات نظام با آنان، دستمان را برای کمک و یاری به سمتشان دراز کنیم.

گزاره آخر آنکه؛ اگر از ما بپرسند مهم ترین تفاوت انقلاب اسلامی ایران با دیگر انقلاب های دنیا در کجاست؛ جواب ما جز این نیست: «انقلاب درونی مردم و سپس سرازیر نمودن این انقلاب درونی به اجتماع...»

پ.ن1: در مورد برخی کاندیداهای خبرگان در شیراز حرف بسیار است؛ انشاالله به شرط حیات در آینده نکاتی را عنوان خواهم کرد.

پ.ن2: برخی انتقادات حقیر نسبت به آیت الله ایمانی را از لینک زیر می توانید بخوانید...

حضرت آیت الله قبول دارید؟

اللهم ما بنا من نعمت فمنک...

 



نوشته شده توسط هادی مسعودی
ساخت وبلاگ در بلاگ بیان، رسانه متخصصان و اهل قلم

آیا «حفظ نظام»، از اوجب واجبات است؟!

پنجشنبه, ۲۶ آذر ۱۳۹۴، ۰۱:۳۴ ق.ظ

سخنی است که گاها زیاد به گوش میرسد و دستاویز  افراد زیادی جهت توجیه و ماستمالی قرار می گیرد؛ «باید مراقب جایگاه برخی افراد باشیم، باید شأن آنان را حفظ کنیم، هر چند مدیریت آنان دچار مشکلاتی باشد اما ما نباید این معضلات را مطرح کنیم، باید جایگاه را حفظ کنیم، اگر انتقاداتی وجود دارد خصوصی، در گوشی، به دور از مردم مطرح کنید، مبادا شأن فرد را تضعیف کنید و ...»

مشکل دقیقاً همین جاست؛ آیا انتقاد از افراد که دارای جایگاه های متشرعی در بین عوام هستند، موجب نزول شأن و تضعیف جایگاه آنان می شود؟ یا دقیقاً بر عکس؟

اتفاقاً شما اگر بخواهید از جایگاه فرد(به طور مثال امام جمعه) حراست کنید، باید با بایسته های آن جایگاه، عملکرد فرد را مورد نقد قرار داده تا مردم بتوانند بین ناکارآمدی فرد و تقدس جایگاه تفاوت قائل شوند.

به طور مثال شما باید با این استدلال که ساده زیستی، دوری از اشرافیت، نزدیکی به مردم و ... (که همگی ویژگی های جایگاه امامت جمعه است) اشرافیت زدگی و بالاشهر نشینی فرد را مورد نقد قرار دهی؛ آنهم نه در جمع خصوصی، پشت پرده؛ رو به مردم و با صدای بلند و رسا؛ این کار با زیر سوال بردن وضعیت موجود آنهم به صورت کاملاً وقع بینانه، مردم را با وضعیت مطلوب آشنا کرده و امکان تفکیک «شخص» از «جایگاه» را فراهم می کند.

یادمان باشد که برای حل مشکلات، ابتدا باید آنان را پذیرفت سپس در فضایی منطقی برای حل آنان چاره اندیشید.

اگر نتوانیم بین تقدس فرد و جایگاه تفاوت قائل شویم، باید منتظر این باشیم که مردم اشتباهات افراد را نه به پای «نظام»، که به پای «اسلام» بنویسند؛ همان موضوعی که بیشترین دغدغه و نگرانی امام روح الله را شامل می شود: «... اگر خدای نخواسته در شهرستان ها، در جاهایی که علما و روحانیون هستند یک اختلاف نظری باشد که منتهی به اختلاف ظاهر بشود، مکتب ما خدشه دار می شود و این مسئولیت بزرگی است متوجه به روحانیون. اگر دادگاه های ما بر خلاف موازین اسلامی، بر خلاف عدالت رفتار کنند مکتب ما خدشه دار می شود. اگر پاسدارهای ما که پاسدار جمهوری اسلامی هستند، پاسدار انقلاب اسلامی هستند کاری بکنند که بر خلاف موازین پاسداری باشد، مکتب ما خدشه دار می شود و این مسئولیت بزرگی است. ما اگر در رژیم سابق شکست می خوردیم و کشته می شدیم لکن مکتب ما محفوظ بود غم نداشتیم، نگرانی نداشتیم.

ما اگر در رژیم سابق بعضی کارهای خلاف فرض کنید می کردیم به مکتبمان مربوط نبود، امروز اگر کار خلاف بکنیم مکتب شکست می خورد. مصیبت آن است که مکتب شکست بخورد، سیدالشهدا (ع) شهید شد با همه اصحاب و عشیره لکن مکتب جلو رفت، شهادت او مکتب را جلو برد. ما هم اگر در آن رژیم شهید می شدیم و شما هم اگر شهید می شدید، مکتب جلو می رفت لکن با اعمال ما، با کردار ما، با گفتار ما، با قلم های ما، با قدم های ما اگر امروز کارهای خلاف واقع بشود، مکتب متزلزل می شود. مصیبت بزرگ این است که مکتب از دست برود، مکتبی که انبیا برای آن کشته شده اند، مکتبی که اولیا برای آن کشته شده اند...» صحیفه نور جلد 8 صفحه 43

وقتی در برابر چشمان مردم، مسئولین را مورد نقد و چالش قرار می دهیم، از طرف برخی دوستان دائم جمله ای را می شنویم: « آنقدر مردم را به مسئولین نظام و بالتبع به نظام بدبین نکنید، چرا مسئولین را مقابل مردم به نقد می کشید؟»

پاسخ حقیر این است که اگر شما نظام را دقیقاً همان مسئولینش می دانید، بله بنده تمام هم و تلاشم در راستای بدبین کردم مردم به نظام است؛ اما آنچه که حقیر از گفتمان امام و رهبری فراگرفتم این بوده که نظام یک سیستم فیزیکی مشتمل بر افراد نیست که در نتیجه با این استدلال که حفظ نظام از اوجب واجبات است؛ بگوییم پس حفظ مسئولین از نقد و ایجاد مصونیت برای آنان هم ازاوجب واجبات است.

زمانیکه شما با آرمانهای انقلاب اسلامی، جمهوری اسلامی را به چالش می کشید، این اجازه را به مردم میدهید که بتوانند بین ناکارآمدی افراد و جایگاه آنان تمایز قائل شوند.

هنر ما باید این باشد که در مسائل به وقوع پیوسته در جمهوری اسلامی، خود را از لایه «جمهوری اسلامی» خارج کرده و در لایه ای متفاوت که همان لایه «انقلاب اسلامی» است، مسائل را مورد نقد و مداقه و بررسی قرار دهیم... 

از نظر نگارنده نظام یعنی یک راه، یک مسیر و یک سری شعارها و آرمانها؛ به میزانی که این آرمانها در نظام به انزوا رفته و بستر لازم برای اجرایی شدنشان فراهم نشود، نظام در حال تضعیف است؛ با همین استدلال بر این باورم که حفظ نظام اسلامی، با تأکید بر پسوند اسلامی بودنش آنهم از نوع اسلام ناب، از اوجب واجبات است؛ نه اینکه حفظ نظام در هر حالتی و به هر صورتی، حتی در صورت ذبح عدالت و تئوریزه شدن فساد و اتراف و اسراف مسئولینش و ...  از اوجب واجبات باشد.

رهبری می فرمایند: « مشروعیت من و شما وابسته به مبارزه با فساد، تبعیض و نیز عدالت‌خواهی است. این، پایه مشروعیت ماست. الان درباره مشروعیت حرفهای زیادی زده میشود، بنده هم از این حرفها بلدم؛ اما حقیقت قضیه این است که اگر ما دنبال عدالت نباشیم، حقیقتاً من که این‌جا نشسته‌ام، وجودم نامشروع خواهد بود؛ یعنی هرچه اختیار دارم و هرچه تصرّف کنم، تصرّف نامشروع خواهد بود؛ دیگران هم همین‌طور. ما برای عدالت و رفع تبعیض آمده‌ایم. ما آمده‌ایم جامعه را از مواهب الهی خودش – که مهمترین مواهب الهی در عدالت وجود دارد – و همچنین مواهب اخلاقی و معنوی برخوردار کنیم...» 5 شهریور 82

نکته آخر اینکه بهتر است کمی و فقط کمی برای شعارهایی که میدهیم قدمی اجرایی هم برداریم؛ 37 سال است که شعار می دهیم مردم وارثان و صاحبان این انقلابند اما در عمل نقش آنان را به انتخابات ها و راهپیمایی ها تقلیل داده و از این موضوع هم ظاهراً ناراحت نیستیم.

مردم، واقعاً عاملان این انقلاب هستند و لاجرم انقلاب برای بقای خویش، نیازمند مشارکت مردم در تمام عرصه هاست.

مشارکت مردم در مدیریت جامعه و مداخله آنان جز از طریق «آگاهی بخشیدن» امکانپذیر نیست؛ اگر به واقع می خواهیم مردم را به جایگاه اصیل خود برسانیم، باید با آنان رو راست بوده و با صداقت با طرح مشکلات نظام با آنان، دستمان را برای کمک و یاری به سمتشان دراز کنیم.

گزاره آخر آنکه؛ اگر از ما بپرسند مهم ترین تفاوت انقلاب اسلامی ایران با دیگر انقلاب های دنیا در کجاست؛ جواب ما جز این نیست: «انقلاب درونی مردم و سپس سرازیر نمودن این انقلاب درونی به اجتماع...»

پ.ن1: در مورد برخی کاندیداهای خبرگان در شیراز حرف بسیار است؛ انشاالله به شرط حیات در آینده نکاتی را عنوان خواهم کرد.

پ.ن2: برخی انتقادات حقیر نسبت به آیت الله ایمانی را از لینک زیر می توانید بخوانید...

حضرت آیت الله قبول دارید؟

اللهم ما بنا من نعمت فمنک...

 

موافقین ۰ مخالفین ۰ ۹۴/۰۹/۲۶
هادی مسعودی

نظرات  (۳)

مطلب خوبی بود و هنوز هم جای بحث هم دارد
 اما باید مواظب یک نکته کلیدی باشید که خود دوچار به این ابطلا نشوید (که متاسفانه بعضا شده اید)
یک سوال

آیا شخص شما حفظ مفهوم عدالت را ارجع و واجب ازحفظ شکلی جریانی عدالتخواهی تان می بینید؟
اگر که میبینید که فابهل مراد
و اگر نمبینید که شما خود دوچار تناقض هستید و با شخص و شخصیت هایی که نقدشان می کنید تفاوتی ندارید و حتی بدترید.

حضرت امیر در خطبه شقشقیه در باب مشکلات اصلاح حکومتش می فرماید:
درمان درد من به دست طبیبانی هست که خود بیمارند ،
اگر قرار باشد در جامعه اجرای عدالت را طبابت کنید پس قاعدتا نمی توانید بین تقدس فرد و جایگاه تفاوت قائل شوید، و الا شما هم شامل همان موضوعی که بیشترین دغدغه و نگرانی امام روح الله را بیان کردید می شوید >>

اگر عدالتخواهان ما کاری بکنند که بر خلاف موازین عدالت خواهی باشد، مکتب ما خدشه دار می شود و این مسئولیت بزرگی است. ما اگر در رژیم سابق شکست می خوردیم و کشته می شدیم لکن مکتب ما محفوظ بود غم نداشتیم، نگرانی نداشتیم.




استفاده کردم
قلمتان پر توان
با سلام . مطلب تون خوب بود . و بنده هم با حضرت عالی کاملن هم عقیده ام ، در جمهوری اسلامی برای هیچکس نباید حاشیه امن بوجود بیاید . اما از جهتی هم  همیشه معتقدم برای تاثیر گداری کلام بهتر است انتقاد در قالب انتقاد بیان شود و از روش های مورد تاکید رهبری استفاده شود .
ارادت .

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی